صحرارودی’ از بلوار’ قاسملو’ در اربیل گذر کرد. کاوه آهنگری

جعفر صحرارودی قاتل رهبر فرزانه کرد، شهید دکتر قاسملو همراه با هیاتی پارلمانی به سرپرستی آقای علی لاریجانی، به چند کشور و از جمله حکومت اقلیم کردستان سفر کردند. این مساله در بین بسیاری از فعالان سیاسی و مدنی و کاربران فیسبوک به بحثی داغ تبدیل شد و بسیاری در این زمینه به ابراز نظر پرداختند. بیش از همه رئیس مجلس شورای اسلامی ایران لاریجانی و صحرارودی مورد هجوم و انتقاد قرار گرفتند. قبل از هر چیز دیگری لازم است یادآوری شود که این اولین بار نیست و آخرین بار هم نخواهد بود که چنین هیاتی با ترکیبی آنچنانی وارد کردستان عراق میشود. پس با حملات هیجانی و توپیدن به اشخاص حقیقی و حقوقی در فیسبووک هیچ چیزی حل نخواهد شد. اقلیم کردستان و هر دو حزب اصلی آن؛ پارت دمکرات کردستان به رهبری آقای مسعود بارزانی و اتحادیه میهنی کردستان به رهبری آقای جلال طالبانی، پر واضح است که دارای روابطی تاریخی با ایران بوده و هستند و این مبحث تنها به سفر اخیر هیات ایرانی برنمیگردد. وجود و حضور جمهوری اسلامی ایران نیز در کردستان عراق در ابعاد و به طرق مختلف برای همگان مشخص و غیرقابل کتمان است. درست است که قاسم سلیمانی مستقیما قاتل شهید رهبر دکتر قاسملو نیست اما سرسپردگی و وفاداری سردار قاسم سلیمانی به ولایت مطلقه فقیه و منافع و مقاصد رژیم اسلامی ایران کمتر از صحرارودی و کاظم دارابی نیست.
از سویی دیگر بدون تردید تحلیل و قضاوت در رابطه با اقلیم کردستان عراق و منافع آن از دریچه منافع یک حزب دیگر کردستانی(ایران) شامل و جامع نخواهد بود. طبعا کردستان عراق دارای منافع و مقاصد سیاسی، امنیتی، اقتصادی خود در سطح کردستان، عراق ، منطقه و بین‌الملل هست و خواهد بود. به گمان من نگاه به کردستان عراق از این زاویه بسیاری ازایرادات وارده از سوی منتقدان سفر هیئت پارلمانی جمهوری اسلامی ایران (با چنین ترکیبی) را آسانتر حل خواهدکرد. بنابراین هم جمهوری اسلامی ایران و هم حکومت اقلیم کردستان عراق دارای منافع و مقاصد مختص به خود هستند که میتواند هیچ ارتباطی به من کرد یاهر ایرانی دیگری که مخالف  رژیم است، نداشته باشد.
آنچه که  برای من در خصوص ترکیب هیئت پارلمانی عازم به کردستان عراق حائز اهمیت است چند نکته‌ای است که در ادامه به اختصار به آنها خواهم پرداخت؛
یکی اینکه، شاید حکومت اقلیم کردستان عراق توان و صلاحیت تعیین ترکیب هیئت ایرانی را نداشته باشد، ولی چگونگی تنظیم روابط و دیدار در خاک اقلیم کردستان در سطح و کمیت دیدارها به خود حکومت اقلیم کردستان عراق مربوط و از این حیث گله‌ای به هیئت جمهوری اسلامی وارد نیست. اینکه چرا رئیس مجلس شورای اسلامی ایران توانسته با آقای جلال طالبانی رئیس جمهور پیشین عراق و رئیس کنونی حزب اتحادیه میهنی کردستان عراق، رئیس اقلیم آقای مسعود بارزانی، نخست وزیر اقلیم آقای نچیروان بارزانی، رئیس پارلمان کردستان عراق آقای یوسف محمد صادق و برخی دیگر از کارگزاران و منصب داران کردستان عراق دیدار کند، شاید جای سوال باشد، اما برای من فعال سیاسی و مخالف جمهوری اسلامی، در نهایت این مساله قابل اغماض است.
دوم اینکه، لازم است تاکید کنم جمهوری اسلامی با تدبیر ومطالعه کامل ترکیب هیئت اعزامی خود را به کردستان عراق انتخاب کرده‌است، پس بدون تردید یکی از هدفهای برنامه‌‌ریزان و اتاق فکر چنین سفری، به راه انداختن یک جنگ روانی و باهدف تحقیر کردهای ایرانی مقیم کردستان عراق بویژه دو حزب دمکرات مستقر در چهل کیلومتری اربیل است. بویژه که در چند ماه اخیر حزب دمکرات کردستان و مدافعان شرق کردستان (گروهی از جوانان مبارز و مسلح درداخل کشور که با حزب دمکرات کردستان همکاری میکنند) بدنبال کمین‌گذاریهای متعدد رژیم در شهرهای مریوان،سردشت، پیرانشهر توانستند حدود بیست پاسدار و جاش را به هلاکت برسانند، که این مساله برای رژیم جمهوری اسلامی گران تمام شد و این دفاع اخیر توانست باعث سرور وشادی مردم کرد در ایران و پیوستن تعداد زیادی ازجوانان به صفوف حزب دمکرات کردستان شود. به همین خاطر حضور ‘ صحرارودی’ در کردستان عراق میتواند یک پاتک روانی به مردم کرد در ایران بطورعموم  و آنان که در صفوف دو حزب دمکرات حضور دارند، بطور ویژه باشد.
سوم اینکه؛ قسمی از این موضوع به خود جمهوری اسلامی و ویژگیهای آن برمیگردد که بدون اعتناء و پروا، قاتلی را بعنوان سفیر و نماینده به کشورهای دیگر میفرستد. این نه تنها دهن کجی به حزب دمکرات و مردم کرد بلکه به پلیس بین‌الملل و کشورهای که در جبهه مخالف جمهوری اسلامی قرار میگیرند نیزهست. به عبارت دیگر مسئولیت حضور چین شخصی در ترکیب هیات نمایندگی رژیم به عهده جمهوری اسلامی (که ظاهرا هیچ ابایی از این کار ندارند) و کشورهای مسئول و دمکرات و پلیس‌انترپل نیز هست. جهت یادآوری آقای صحرارودی در جلسات شورای حقوق بشر سازمان ملل نیز حضور داشته‌ و پلیس ژنو هم در جریان قرار گرفته است! پس این پرسش نباید تنها وتنها یقه وجدان اعضای حزب دمکرات یا کردهای مخالف جمهوری اسلامی را بگیرد.
چهارم اینکه، تمامی این قضایا به ما میگوید که معضلی به نام جمهوری اسلامی یک راه چاره بیشتر ندارد و آنهم اتحاد است. پیش از همه دو حزب دمکرات (کردستان ایران) و گروه وسیعی از مخالفین جمهوری اسلامی که به دمکراسی ، جدایی نهاد دین از نهاد دولت، پلورالیزم سیاسی و منشور حقوق بشر با تمامی الحاقات آن باور دارند، دور یک پلاتفرم مشترک گرد هم آمده و خود را بعنوان آلترناتیو وجایگزینی برای جمهوری اسلامی درپی یک کارزار جدی و میدانی در سطح داخلی و بین‌الملل معرفی نمایند.
پنجم و نهایتا اینکه، با توجه به وقایع رخداده در سطح منطقه‌ای و مذاکرات نامعلوم هسته‌ای و احتمال توافق جمهوری اسلامی با گروه 5+1، وضعیت مردمان ایران زمین از بسیاری لحاظ، سیر صعودی اعدامها و مماشات بین جناحی در حاکمیت جمهوری اسلامی و دهها دلیل و مورد دیگر، بهتر است که مخالفان جمهوری اسلامی بیش از پیش، چه در داخل و چه در خارج از ایران، همصدا و هماهنگ علیه جمهوری اسلامی وارد یک کارزار تشکیلاتی- سیاسی شوند.  رقم زدن سرنوشت سیاسی ایران بدست ایرانی، بهترین و سخترین جوابی است که میتوان به صحرارودی قاتل داد. حزب دمکرات کردستان بدنبال تحقق آرمانهایی است که دکتر قاسملو به خاطر آن جانش را از دست داد بهمین خاطر عدم کوتاهی در راه احقاق حقوق ملی و دمکراتیکمان جوابی شایسته خواهد بود که وظیفه‌ایی ملی و انسانی هر کردی است.
پاینده باد کردستان
زنده باد مبازره حق‌طلبانه کردها در ایران
کاوه آهنگری
دسامبر 2014