آیا زمان برنامه ریزی برای ایجاد منطقه پرواز ممنوع بر فراز کوردستان ایران فرا رسیده است؟
آیا زمان برنامه ریزی برای ایجاد منطقه پرواز ممنوع بر فراز کوردستان ایران فرا رسیده است؟
مایکل روبین
مترجم: آزاد مستوفی
منبع: سایت nationalinterest
مرگ ناگهانی ابراهیم رئیسی توجه به مسئله جانشینی رهبری ایران را دوباره بە خود جلب کرد. در حالیکه رئیسی پیشتاز برای جانشینی رهبر ٨٥ ساله ایران علی خامنهای بود، اکنون همه شرطبندیها متوقف شده است. دولت ایران ممکن است روی جایگزینی رئیسی تمرکز کند. با این حال، در سرتاسر ایران، زمانی که روحانیون، ژنرالهای سپاه پاسداران، سیاستمداران مشتاق و گروههای اپوزیسیون برای جایزه واقعی برنامهریزی میکنند، چاقوها برای تعیین اینکه چه کسی قدرت را در روز پس از مرگ خامنهای در دست دارد، بیرون آوردە می شوند.
بە ظاهرو روی کاغذ جانشینی در ایران نباید مشکل ساز باشد. مجلس خبرگان رهبری ٨٨ نفره، رهبر بعدی را انتخاب می کند. با این حال، هیچ چیز آنطور که بە ظاهر دیدە میشود و روی کاغد نوشته شده ،بە پیش نمیرود. قبل از مرگ آیتالله روحالله خمینی، ٣٥ سال پیش، شخصیتهای برجسته از مراکز مختلف قدرت، بیآرام با خامنهای که در آن زمان ضعیف و غیرتهدیدکننده تلقی میشد، بهعنوان جانشین آیندهاش مذاکره و توافق کردند. مجلس خبرگان برای تأیید آنچه که دیگران قبلاً انجام داده بودند، مهر نهایی به او داد.
ممکن است این بار یک مهر نهایی سریع در کار نباشد. مشکل سه گانه است. اولاً، هر توازن قدرت داخلی در زمان مرگ خمینی وجود داشت، پایان یافته است. به عنوان مثال، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نه تنها یک نیروی نظامی بلکه یک مجموعه تجاری به ارزش میلیاردها دلار است. آنها منافع مالی خود را برای رهبری که مورد بررسی قرار نداده اند و یا او را قبول ندارند به خطر نمی اندازند.
دوم، برخلاف سلطنت عمان، هیچ چارچوب زمانی مشخصی در ارتباط با جانشینی وجود ندارد. در عمان، یک فرآیند تدریجی برای تحویل جانشین حداکثر پس از سه روز وجود دارد. در ایران مجلس خبرگان می تواند پس از دو روز جانشین خود را انتخاب کند یا دو سال صبر کند.
سوم، جایزه بسیار زیاد است. خامنهای ریاست یک دیکتاتوری ٣٥ ساله را برعهده داشته است که نه تنها قدرت مذهبی و سیاسی گستردهای دارد، بلکه بر ثروت شخصی بیشتر از تولید ناخالص داخلی بسیاری از کشورهای آمریکای لاتین، آفریقایی و حتی اروپایی کنترل دارد. این احتمال وجود دارد که فرد خاصی جایگزین خامنه ای شود، به خصوص اگر او از حاشیه بیاید، اما اگر جانشینی فقط هر چند دهه یک بار اتفاق می افتد، چرا عبور از «سلام مهدی» را امتحان نکنیم؟
ضعیف شدن رژیم ایران و تحرک کوردها
مارک تواین، طنزپرداز آمریکایی، زمانی به طنز گفت: «تاریخ تکرار نمیشود، اما اغلب قافیه میشود». در زمان گذار و ضعف دولت مرکزی، بی نظمی در سراسر ایران رشد می کند اما در هیچ کجا به اندازه کوردستان ایران نیست.
در اواخر قرن نوزدهم، قدرت ایران از بین رفت. هم روسیه و هم بریتانیا مداخله سیاسی و دیپلماتیک برای ضعیف نگه داشتن ایران کردند. هر دو کشور همچنین با به دام انداختن شاه ولخرج خود در دام بدهی، ایران را محدود کردند. تهران ضعیف بود اما اقلیم کوردستان ضعیف تر بود. عشایر به آن سوی مرز پر منفذ عراق کنونی یورش بردند. افراد سرشناس منطقە عملاً خودمختار شدند.
شاه در نهایت نیروهای خود را به مرز اعزام کرد. تلگراف یک سیستم هشدار اولیه ایجاد کرد که به تهران اجازه می داد یک قدم جلوتر از هرج و مرج بماند. با این حال، چنین ثباتی دیری نپایید. بی ثباتی سیاسی دهه های اول قرن بیستم را در ایران رقم زد. پس از سالها مبارزه، انقلاب مشروطه تنها با ضدانقلاب مورد حمایت روسیه و تهاجم ناموفق مواجه شد. قبایل قیام کردند و دوباره استقلال خود را به ویژه در مناطق کوهستانی کوردستان اعلام کردند. رضاخان رئیس گارد قزاق ایرانی را مسئول احیای مجدد اقتدار خود قرار داد. رضاخان مأموریت خود را با شور و شوق و وحشیانه انجام داد، به طوری که اعتبار او به حدی رسید که از شاه پیشی گرفت و در نهایت شاه را خلع کرد و در سال 1925 خود را رضا شاه معرفی کرد.رضاشاه با قدرت شروع کرد، اما بادهای جنگ بلند شد. پس از اینکه بریتانیا و اتحاد جماهیر شوروی، شرق ایران را در سال ١٩٤١ اشغال کردند تا مسیری جایگزین برای ارتش سرخ ایجاد کنند، متفقین به دلیل سوءظن نسبت به تمایلات آلمانی، رضاشاه را مجبور به کناره گیری و تبعید کردند. پسرش محمدرضا شاه بر تخت سلطنت نشست. شاه جدید خلأ تهران را پر کرد اما پیرامون ماجرای دیگری بود.
با پایان یافتن جنگ جهانی دوم، بریتانیاییها و آمریکاییها عقب نشینی کردند اما نیروهای شوروی در آذربایجان ایران ماندند و اولین بحران واقعی جنگ سرد را به وجود آورد. فشار دیپلماتیک در نهایت شوروی را وادار به عقب نشینی کرد اما آنها خلاء را پشت سر گذاشتند که کوردهای ایران به دنبال پر کردن آن با جمهوری خود بودند. یک سال بود که نیروهای ایرانی گرد هم آمدە بودند، منطقه را دوباره اشغال کردند و رهبران کوردها را به دار آویختند.
محمدرضا شاه دیکتاتوری را تحکیم کرد. در سراسر دهه 1960، کوردستان ایران نسبتاً آرام بود. با این حال، ناآرامی منفجر شد، زیرا ایران ابتدا در هرج و مرج و سپس به انقلاب اسلامی منجر شد…
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، خمینی برای تحکیم مجدد کنترل تهران در سراسر کشور اقدام کرد. در عمل، این به معنای اعزام صادق خلخالی، روحانی شیعه که به عنوان قاضی اعدام از جانب خمینی خدمت می کرد، به منطقه بود. او دادگاههای انقلابی تأسیس کرد که صدها کورد را به اعدام موقت محکوم کرد. اینکه او از لحاظ قومیتی آذری بود فقط به شغلش شادی می بخشید. تا به امروز، وحشیترین واحدهای سپاه پاسداران که در کوردستان ایران فعالیت میکنند، آذریهای قومی هستند، وضعیتی شبیه به این که کرملین اغلب از واحدهای چچنی برای انجام کارهای کثیف خود در سایر نقاط قفقاز جنوبی و اوکراین استفاده میکند.
جمهوری اسلامی، کوردها را سرکوب کرد اما نه برای مدت طولانی. در طول جنگ ایران و عراق 1980-1988، معروف ترین نبردها در جنوب بود، اما ایرانی ها می گویند ترسناک ترین جبهه در کوردستان ایران بود. کوردها عموماً دوست صدام حسین رئیس جمهور عراق نبودند، اما برای خمینی نیز اهمیت چندانی نداشتند. در نتیجه، محبوبیت احزاب کورد مانند حزب دمکرات کوردستان ایران و کوملە افزایش یافت. امروز، مقامات ایرانی مشارکت رای دهندگان را افزایش می دهند و به دنبال استفاده از آن به عنوان معیاری برای مشروعیت رژیم هستند اما نظرسنجی ها از میزان مشارکت پایین کوردهای ایران گزارش می دهند. تمایل کسانی که توسط مقامات مجبور به رای دادن برای خراب کردن آرای خود از روی عمد شده بودند، حتی توجه خامنه ای را به خود جلب کرد.
زمانی که خامنهای بمیرد، محتملترین سناریو این است که جانشینی مورد مناقشه و خلاء قدرت به وجود بیاید. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی حضور خود را در تهران تقویت خواهد کرد، زیرا به دنبال تضمین این جایزه برای خود یا نماینده روحانی خود است یا برعکس، زیرا میخواهد هر مسیری را برای رسیدن به قدرت توسط کسانی که با آنها مخالف است، مسدود کند. جنگ داخلی یک احتمال است. آن جنگ یا با استقلال طلبی کوردهای ایران – که با توجه به توازن قوا دورنمای بعید است – یا قتل عام کوردها توسط نیروهای ایرانی به پایان خواهد رسید.
در سال 1991، زمانی که صدام حسین در پی عملیات طوفان صحرا به دنبال کنترل مجدد بر عراق بود، به گارد جمهوری دستور داد تا کوردهای عراق را به صورت دسته جمعی هدف قرار دهد. کرودهای عراق می دانستند که صدام چه توانایی هایی دارد. تنها سه سال قبل، نیروهای عراقی سلاح های شیمیایی را در حلبچه استفادە کرده بودند و بین 5000 تا 8000 مرد، زن و کودک کورد را کشتند. از ترس تکرار، بیش از یک میلیون کورد شروع به فرار به سمت مرز ترکیه کردند.
ترکیه که نمی خواست همزمان میزبان این همه پناهنده کورد باشد، با شورش کوردها می جنگید. تورگوت اوزال، رئیس جمهور وقت ترکیه، یک پناهگاه امن در شمال عراق را پیشنهاد کرد. در نهایت، ترکیه همچنین میزبان یک منطقه پرواز ممنوع برای دفاع از پرسنل آمریکایی، اروپایی و سازمان ملل متحد بود که امدادهای بشردوستانه را در پناهگاه امن انجام می دادند.
اما ایران :
وقتی خامنهای بمیرد، کوردهای ایران خودمختاری را اعلام خواهند کرد. همانطور که رژیم جدید ایران در پی تحکیم کنترلش است، به دنبال درهم شکستن آنان خواهد بود. یگانهای سپاه پاسداران یا جانشینان متشکل از کهنهسربازان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با وحشیگری شدیدی که احتمالاً توسط آذریهای ایرانی انجام میشود، عمل خواهند کرد. نتیجه این خواهد بود که کوردهای ایرانی در سال 1991 از مسیرهای کوهستانی به کوردستان عراق یا ترکیه فرار می کنند. گروه های خبری ماهواره ای تصاویری از رنج های انسانی را به منازلی در سراسر آمریکا، اروپا و خاورمیانه ارسال خواهند کرد.
سپس این سؤال پیش میآید: آیا غرب کاری انجام خواهد داد؟
در میان دموکرات ها و جمهوریخواهان، روحیه نسبت به استقرار نظامی در خارج از کشور ضعیف است، اما یک استثناء بشردوستانه وجود دارد. حتی پرزیدنت باراک اوباما که علیه «جنگهای احمقانه» مبارزه میکرد، تسلیم فشارهای سیاسی برای مشارکت در سوریه شد، بهویژه پس از اینکه رژیم بشار اسد از سلاحهای شیمیایی علیه غیرنظامیان استفاده کرد.با وجود جت های آمریکایی مستقر در ترکیه، عراق و کوردستان عراق، این سوال پیش می آید: آیا ایالات متحده از منطقه پرواز ممنوع بر فراز کوردستان ایران حمایت خواهد کرد؟ اگر چنین است، چه پیامدهایی برای بقیه ایران و منطقه دارد؟ برعکس، اگر نه، کشتار گسترده کوردهای ایران چه معنایی برای ایران دارد و چگونه آوارگان کورد ایرانی ممکن است منطقه را بیثبات کنند؟انتظار برای وقوع بحران به جای برنامەریزی پیشگیرانه برای آن اکنون یک غفلت دیپلماتیک و استراتژیک است.
-مایکل روبین، مدیر تحلیل سیاست در انجمن خاورمیانه و عضو ارشد موسسه امریکن اینترپرایز است.