قاسم سلطانی، انسانی سادە زیست، کادری پیگیرو خستگی ناپذیر بود

قاسم سلطانی، انسانی سادە زیست، کادری پیگیرو خستگی ناپذیر بود
روز ٥ مرداد ١٤٠٢(٢٧ ژوئیەی ٢٠٢٣) با کمال تأسف، رفیق قاسم سلطانی، در سن ٦٤ سالگی پس از ٥٠ سال مبارزەی پیگیر و خستگی ناپذیر، با زندگی وداع کرد. او سنگر مبارزەی آزادیخواهی، دموکراسیخواهی برابری‌طلبی و حقوقمداری را بە یاران، دختران و پسران جوان کوردستانی سپرد، تا راە پر افتخار پیشمرگە، کادر و رهبری تا رسیدن بە اهداف انسانی و حقوق‌مداری را ادامە دهند.
قاسم سلطانی از دهەی ٥٠ کە نوجوانی ١٤ سالە بود، بە مبارزەی ضد استبدادی رژیم حاکم پهلوی دوم (محمد رضا شاە) بە شکل مخفی پیویست. سلطانی درخرداد ١٣٥٧ در جریان خاکسپاری، یکی از قهرمانانی ملی خلق کورد و همەی آزادیخواهان ملیت‌های موجود در ایران، زندە یاد کاک عزیز یوسفی، کە حدود ٢٥ سال زندانی را سپری کردە بود، همراە شماری دیگر اینقدر فعال و دلسوزانە عمل کرد کە درتظاهرات کم نظیر شهر مهاباد دستگیر شد.
سلطانی با جمعی از زندانیان قدیم و جدید کە حدود ٣٥ نفری بودند، بە اعدام محکوم شد. اما شتاب تحولات و رویداهای آنزمان، آنان از زندان آزاد شدند. اوازعضویت مخفی حزب دموکرات کوردستان (ئێران)، بە صفوف فعالین آشکار پیویست کە در متینگ بیش از ١٠٠ هزار نفری در ١١ اسفند ١٣٥٧در مهاباد، فعالیت علنی خود را با سخنان پڕ محتوای دبیرکل فرزانە و آگاە، زندە یاد دکتر عبدالرحمان قاسملو، آغاز کرد.
حزبی کە سلطانی عضو آن بود، “١٥ ماە فعالیت آشکار داشت. ١١ ماە حکومت سیاسی، مردمی را زندگی کرد. بیش از ٣٢ سال ، با جزرو مدهای متفاوت، در برابر فشارهای حاکمیت مستبد و مرکزگرا، مقاومت همە جانبە انجام دادە بود. اعضای این حزب پیگیر و امیدوار بعد از “نهال کش کردن جمهوری کوردستان” تأکید از من است، راە آزادیخواهی و حقوقمداری و ضد تبعیض را ادامە داد و با از دست دادن بهترین فرزندانش کە کاروانی طولانی از فداکاران، رهبران، پیشمرگان، کادرهای سیاسی و تەشکیلاتی و هوادارانش را سپری کردە بود، کە سر قافلەی آنان جاودانە یاد، پیشوا قاضی محمد بود.
سلطانی همانند بسیاری از فعالین در کوردستان ناچارا” راە “دفاع مشروع” از جنگ های ناخواستە و تحمیلی بە شرق کوردستان را انتخاب کرد و پیشمرگە شد. درمکانهای متفاوتی از سرزمین اشغال شدەاش دفاع نمود و یک بار هم زخمی شد. بعد بە بخش چاپخانەی مطبوعاتی حزب منتقل گردید و همە نبوغ و دانستەهای خود را با امکانات خیلی کم وسادە ولی توانمند برای انتشارات در بیش از سە دهە بکار گرفت.
قاسم سلطانی از خانوادەای زحمتکش و نزدیک بە طبقەای متوسط در سال ١٣٣٨ در شهر مهاباد بدنیا آمد. پدرش استاد نجاری و دارای محل کار خود بود. دکانشان در بخشی از چارچوب مرکز بازار اصلی شهر در میدانچەای کوچک، بعد از “سەربرداش” (بالای سنگ آسیاب) قرار داشت. پس از میدانچە، راهروی شروع وادامە آن بە میدان آرد و دکان علافان ختم میشد.
بودن دکانهای بقالی، قهوخانەها، کاروانسراها، نعلبندها و…، و مصصوصا” آن میدانچە کە موقع صبح زود تا ظهر، خیلی شلوغ بود، بعد از ظهر وضعی آرام و کم کاری داشت. دکان پدر سلطانی در گوشەای بود. در فصول بهار، تابستان و پاییز، مردان میان سال و سالمندان در پناە دیوارهای قهوە خانەی حاج رەشید، کە چند پلەای بە بالا داشت وزود بە میدان سایە می‌انداخت، بە بازی “دامە” (داما) کە با ٣٢ مهرە بازی می‌کنند؛ زمین این بازی کە در پشت تختە نرد کە برای شطرنج خانەبندی میشود، میان دو نفراصلی انجام میگیرد. چون آنزمان امکانات کم بود بە جای تختە نرد اکثرا” روی کهنە مقوایی یا روی زمین آسفالت یا سیمان با گچ، خانەهای “دامە” را می‌کشیدند و چند تماشاچی، کە آنان نیز بە نفعی یکی از طرفین مداخلە می‌کردند، بازی انجام می‌شد.
از نظر ساختار اجتماعی این بازی بە دوران “ارباب و رعیتی” تعلق دارد. هرکس فن بازی را بداند و فکری متمرکز روی بازی داشتە باشد، با بە کشتن دادن چند مهرە عادی، اربابی درست می‌کند و بە کمک آن اربابهای دیگر و در نهایت بە احتمال زیاد بە برد بازی برای فرد “ارباب ساختە” منجر می‌شود.
در این بازی مهرەای مخصوص، سرکش و جنگدە بە نام “داشە هارە” ( مهرەی عصبانی) وجود دارد، کە آخرین مهرەی بازی کندەی در حال باخت است. این مهرە کارش جنگیدن با تمام جود است. لذا بە اربابان و مهردهای طرف مقابل حملە می‌کرد. بعضی وقتها این مهرە یا همەی مهرهای طرف را میکشت و برندە میشد و یا مساوی می‌کرد.
قاسم سلطانی، کە آن بازی را خوب می‌دانست بە سان آن مهرەی جنگندەای بود کە با نابرابریها، مظالم و استبداد شاهی و تبعیض در جامعەای کە مرتب تخم “تفرقە افکن”ی را می‌پراکند، خیلی زودتر بە نسبت هم سن و سالانش درگیرشد. قاسم در کلاسهای دوم و سوم مدرسە ابتدایی درس میخواند کە رویداد جنبش سالهای ١٣٤٦- ٤٧ در جریان بود. آن جنبش کە ١٨ ماە ادامە داشت و بهترین فرزندان ملت کورد، در نبردهای نابرابر و ناخواستەی مسلحانەی ولی تحمیلی، جانشان را ستاندندن.
شماری از پیشمرگانی از آن جنبش کە پس از جان ستاندنشان در میدان ملا جامی، “چوار چرا” (چهار چراغ) و…، مهاباد بر روی نردبان پیچاندە و درمعرض دید مردم شهر گذاشتند، تا بە قول حاکمان مستبد “برای عبرت و ضرب شست نشان دادن بە مردم مخصوصا” از طرف ساواک و ژاندارمری، بود.” اما اکثر کسانی کە جسد این پیشمرگان، تیرخوردە، خونین و سرد شدە بر سر نردبان را می‌دیدند کە نامشان را روی سینەاشان با کلمات “نادرست و رکیک” با کاغذ مقوایی نوشتە بودند، ناراحت و خشمگین می‌شدند. زندە یادان، مراد شیریژ و احمد علی عجم سری اول و ملا محمود زنگنە، عبداڵلە معینی، سید فتاح نظامی و… سری دوم از مسئولین پێشمرگان، در میدان ملا جامی و آنجایی کە ١٠٠ تا ١٥٠ متر با محل کار پدر قاسم سلطانی فاصلە داشت، بە معرض دید گذاشتە بودند، بدون شک برروی زندگی و رویکردی واکنشی بعدی قاسم و نوجوانان و جوانان آن زمان تأثیر بسزایی داشت.
همچنین، در شبهای بعد از این عمل نادرست حاکمیت، کە خود را پیروزمند ابدی سرکوبگری و نادیدە گرفتن آزادیها و حقوق مردمان کوردستان و سایر ملیت‌های دیگر می‌انگاشت، کە خیلی دردناک برای ملت کورد و جنبش ملی – دموکراتیک آن بود، زندگی و داستان تراژیک آن پیشمرگان دلاوردر درون خانەها، از “پستون‌ها” بە در آمد و بحث روز و شب شد. چون در خونە ماهم مادرم در طول روز و شب زار زار میگریست و پدر هم دو سە روز بەسر کار نرفت. وقتی از مادر سؤال میکردیم کە چرا گریە می‌کنی؟ می‌گفت: آنانکە “شهید” شدند از دوستان دائیت بودند. کە منظورش زندە یاد، حسین دادار، پدر هنرمند خوش صدا و نامدار، مصطفی دادار است، یکی از پیشمرگان جمهوری کوردستان بە روایت کتاب کاپیتان محمد مولودی “کورد بوون” (کورد بودن)، بود، کە در صفحات ٤٣١ و ٣٢ و… هم بیش اشارە شدە است.
قاسم سلطانی کە در آستانەی ٩ یا ١٠ سالگی این مناظر دلخراش از کشتن پیشمرگان آزدیخواە، حقوقمدار و دموکراسیخواە را دیدە بود،٤ تا ٥ سال بعد در ١٤ سالگی بە حزب آن پیشمرگان پیویست. دستگیر و زاندانی شد و تا مرزاعدام پیش رفت.
قاسم سلطانی پیشمرگە و کادر درجە ٢ در حزب دموکرات کوردستان ایران شد. انسانی با سیمایی مهربان، پر تلاش پیگیر، سادە زیست و مردمی بود. ئارشیویست حزب، جای اعتماد دبیران کل، اعضای دفتر سیاسی و عموم رهبری حزب و ٤٤ سال علیە استبداد دینی مبارزەای پیگیر و خستگی ناپذیر را زندگی کرد و جمعا” پنجاە (٥٠) سال از٦٤ سال عمر خود را فدای آزادی و حقوق مردمان موجود در ایران از طرفی و مردم کورد از طرف دیگر کرد.
یادش گرامی و جاودانە باد.
منابع: گوگل، کوردستان میدیا، تیلگرام، فرهنگ کوردی- فارسی استاد هەژار(هەنبانە بۆرینە).
حسن حاتمی
٦ ی آگوست ٢٠٢٣ برابراست با ١٥ مردادی ١٤٠٢.