پدری ایستاده بر جنازه پسر که درس ژن، ژیان و ئازادی می‌دهد! اردشیرپشنگ

پدری ایستاده بر جنازه پسر که درس ژن، ژیان و ئازادی می‌دهد!. اردشیرپشنگ

یاداشتی از : اردشیر پشنگ
روزنامە نگار
از صفحە نویسندە بە وام گرفتە شدە است.
«در قدیم‌ها و زمانی که می‌خواستیم به کسی بگیم خیلی باغیرتی، خیلی باناموسی و باوجدانی از کلمه «مرد» استفاده می‌کردیم و می‌گفتیم «خیلی مردی» (زور پیاوی) اما حالا اگر کسی خیلی مرد شد باید بگوییم «خیلی زنی» چون غیرت زنان خیلی بیشتر از ما مردهاست!»
این جملات بخشی از سخنرانی یک مرد فمنیست یا یک استاد فلسفه در دانشگاهی در مغرب زمین یا یک فعال برجسته حقوق بشر و یا یک سلبریتی و رهبری سیاسی برای جمع‌آوری طرفدار و آرا در جلوی دوربین‌ خبرنگاران نیست!
صحنه بسیار باشکوه‌تر از این حرف‌هاست!
برای درک عظمت و عمق این جملات بایست خود صحنه، شرایط و زمان را دریابیم:
اینجا آرامستان شهر بوکان است،
شهری کردنشین، یکی از منطقه‌های محروم در شمال غرب ایران
جمعیت زیادی که بیش از نیمی از آنان زن هستند برای یک بدرقه آمده‌اند
در وسط صحنه پدری کُرد و داغدار ایستاده است
کمتر از دوازده ساعت قبل فرزند پسرش بنام محمد حسن‌زاده را از دست داده است.
و لحظاتی قبل برای آخرین بار با دستانش بدن فرزندش را حین گذاردنش در درون قبر لمس کرده است
او اینک باید چشمانش پرخون باشد،
اطرافیانش دستانش را گرفته باشند که کمتر بر سر و سینه‌اش بکوبد
او اینک باید با ناله‌هایش از زمین و زمان شکایت می‌کرد
او باید خشمگین علیه مسببین کشته شدن فرزندش داد می‌زد
او باید صدایش گرفته باشد از بس که فریاد کشیده باشد
اما …
اما او
ایستاده است
مغرور
تابناک و بی رخت‌سیاه
با صدایی غُرا و رسا
به مردم اطرافش می‌گوید ببخشید وقت‌تان را می‌گیرم اما باید اینها را بگویم، سپس آن جملات طلایی را با قدرت و صلابت به زبان جاری می‌کند.
جملاتی که هرکسی را متاثر و دچار انقلابی در درون می‌کند.
بله درست است اینها نشانه‌های یک انقلاب گفتمانی و درونی شده است که دیگر امکان بازگشت به قبل را ندارد.
که خود را اینگونه در کردستان، تبریز، تهران، اصفهان، بلوچستان و یا در راهپیمایی آرام زنان و مردانی در روستای بلغان از توابع جویم استان فارس و دیگر نقاط ایران نشان می‌دهد.
یکبار دیگر صحنه را بنگریم
بله اشتباه نمی‌کنید این یک صحنه از فیلمی سوررئال با جملاتی کلیشه‌ای نیست!
اینجا کردستان است پدری ایستاده بر جنازه پسر که از زن، زندگی و آزادی می‌گوید و جمعیتی که او را با شعار ژن، ژیان و ئازادی همراهی می‌کنند.