ایجاد نیروی تغییر برای گذار از جمهوری اسلامی

کمال کریمی/ برگردان: شروش
جمهوری اسلامی بر خلاف دلخوشی و انتظاراتش از ایجاد تغییر در سیاست خارجی کشورهای غربی بویژە آمریکا؛ در شرایط سیاسی حاضر خود را بیش از هر زمانی در تنگنا می‌بیند. تعمیق بحران‌های داخلی بویژە بحران اقتصادی کە بخشی از آن ناشی از تحریم‌های اقتصادی آمریکا بودە و دلیل آن عمدتا بە شیوەی نگرش مقامات حکومت بە چگونگی بکارگیری منابع مالی در ادارەی اقتصادی و خدماتی کشور باز می‌گردد؛ آنان را بە سطح عدم توان در حل و فصل آنها رساندە است. مقامات رژیم بطور دائم و از بیم خیزش مردم و جهت پردە پوشی شکست‌هایشان در دنیای سیاست، بە بهانەهای گوناگون بازداشت مردم با جان آمدە ایران را بە امری روزانە تبدیل کردە و با صدور احکام بی پایە و اساس بخش کثیری از آنها را بە زندان می‌افکنند. در عین حال هر از چند گاهی کە احساس می‌شود سخنی برخلاف نقطە نظرات رهبر در درون حاکمیت بر زبان راندە شدە و چنین نشان دادە می‌شود کە برداشت‌های گوناگون در میان عوامل نظام وجود دارد، اما در عمل گوش بفرمانی موجود بە حدی رسیدە کە بتدریج فکر سپردن همەی قدرت بە سرداران سپاە از آن سبز شدە است. از طرف دیگر سیاست بحران آفرینی رژیم در کشورهای منطقە کە سالهاست درخصوص آن برخود می‌بالند و آنرا پیروزی سیاست رژیم در مقابل بەاصطلاح استکبار و عوامل آن قلمداد می‌کنند، آنان را با مشکلات بزرگتری مواجە ساختە و تصور می‌شود کە از بیم گسترش رویایی بە مرز ضعیف در تداوم آن رسیدە باشد.

در این اوضاع و احوال آنکە بەشیوەی متمایز و بدور از برداشت‌های حاکمیت جمهوری اسلامی و دیگر کشورهای بفکر راە چارە می‌باشند مردم ایران هستند. اگر هر کدام از کشورهای خارجی براساس مصالح خویش بە تدوین راە حلی برای آیندەی رژیم می‌پردازند، مردم ایران نیز خود را مستحق می‌دانند کە بدور از این دیدگاهها راهی برای رهایی خود بیابند. علیرغم آنکە بخشی از این مردم بە نحوی حل و فصل مشکلات خارجی و دفع آنچە رژیم هموارە از آن سخن می‌گوید و کلیەی اشتباهات و نقایص خود را بە بهانەی آنها پردە پوشی می‌نمایند- را عاملی جهت ایجاد گشایشی در زندگی خود می‌بینند، اما اکثر مردم انتظار دارند کە چنان تغییری در سیستم حکومتی ایجاد گردد کە بتوانند در سایەی آن آزادانە بە زندگی خویش ادامە دهند. موضوعی کە در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی معنا و مفهومی ندارد و دیگر کشورهای نیز با برجستە کردن مسألەی سلاح هستەای و موشکی و خطرات آن علیە جهان آنرا مورد بی‌توجهی قرار دادە و حاضر نیستند در پروژەی معاملەهایشان با جمهوری اسلامی جایی برای آن باز کنند مسألەی نقض حقوق بشر در ایران است. بدون تردید این امر نیز وظیفەای است بر دوش کسانیکە سالهاست برای رسیدن بە این هدف تلاش کردە و تسلیم ارادەی سرکوبگرانەی رژیم و تبلیغات آن نشدەاند.

آنچە کە امروز در داخل ایران مشاهدە شدە و شاید نوعی یأس و نا امیدی نسبت بە ایجاد تغییر از آن متصور شود، حاکم بودن فضای پلیسی از سوی سپاە پاسداران و شقاوت آنان در مقابل فعالان و مبارزانی است کە هموارە بە اعتراض بر می‌خیزند. اما همین امر نیز موید این واقعیت است کە این مردم ساکت نبودە و نخواهند ماند و راە دشوار ایجاد تحولات را تا تغییر سیستم حکومتی در ایران ادامە خواهند داد. مطمئنا اینکار کە بە سازماندهی‌ای نیاز دارد کە بتواند رهبری این اعتراضات را برعهدە گیرد. اگر غیر از کوردستان، احزاب و سازمانهای سیاسی مخالف جمهوری اسلامی کە اکثر آنها مقیم خارج از کشور هستند تاکنون نتوانستەاند در این حرکات نقشی داشتە باشند و در داخل کشور نیز رهبر مورد اعتمادی وجود نداشتە کە جنبشهای اعتراضی را مدیریت نماید، بدین معنا نیست کە این نیرو و انرژی در میان مردم وجود ندارد. برعکس، بازداشت شمار چشمگیری از روشنفکران، نویسندگان، استادان دانشگاە، حقوقدانان و وکلا و حتی دستگیری فلەای مردم عادی نشانگر ترس عمیق رهبران رژیم از وحدت صفوف معترضین و شکل‌گیری و سازمان‌دهی آنها جهت پایان دادن بە این شیوە از حاکمیت است.

بدون تردید جمهوری اسلامی هنوز اهرمهای حفظ حاکمیت سرکوبگرانە، اما لرزان خود را در دست دارد. منابع مالی اگر اندک هم باشد کماکان در خدمت سپاە پاسداران و عوامل گوش بفرمان حکومتی و پروژەهای نظامی است و بە حل و فصل مشکلات مردم توجهی نمی‌شود. سرداران سپاە پاسداران کە می‌کوشند کلیەی دستگاههای دولتی را نیز در دست خود قبضە نمایند، کمافی‌السابق گوش بفرمان رهبر هستند و قوەی قضائیە نیز زمینەساز سرکوب سیستماتیک اعتراضات و مخالفان حکومت است. تنها امیدی کە بە مردم دادە می‌شود در انتظار نگەداشتن آنهاست تا شاید آمریکا رحمی از خود نشان دادە و بە برجام بازگردد و بدین وسیلە مشکلات اقتصادی خود را حل و فصل نمایند. بەهمین دلیل هم هست مردم کە می‌دانند این امر مشکلات آنها را حل نخواهد کرد از جمهوری اسلامی دست شستەاند و این موضوع نیز دلیلی است اساسی برای گسترش اعتراضات و تلاش در راستای سازماندهی یک جنبش سراسری در ایران. تردیدی نیست کە تداوم این اوضاع و عدم توجە بە حل معضلات مردم و تأمین آزادی و حراست از حقوق مردم در هر سیستم حکومتی، نتیجەای نخواهد داشت جز تلاش در راستای درهم پیچیدن حاکمیت و تغییر در سیستم حکمرانی کشور. راهی کە جمهوری اسلامی در سالهای پایانی عمر خویش، چنین سرنوشتی را در پیش روی خود می‌بیند.

جهت نیل بە این هدف همیاری با کسانیکە پا در این راە گذاردەاند، وظیفەی همە ماست. اگر در سال ٨٨ رهبری آراء اعتراضی بە مردم پشت کرد و در سال ٩٨ بدون وجود رهبری برای مدیریت کلی جنبش، شعارها بە مرز ضدیت علنی با نظام و رهبرش رسید، تداوم این جنبش داخلی می‌تواند رهبری خویش را برای مدیریت یافتە و جنبش را پیش ببرد. بەهمین دلیل نیروهای اپوزیسیون جمهوری اسلامی باید با دیدی تازە بە کلیەی حرکات اعتراضی داخلی بنگرند و در راستای یافتن یک راهکار، در کنار تلاش جهت وحدت صفوف اپوزیسیون، بە کلیەی اندیشەهای متمایز اهمیت بدهند و بە جای تقسیم نیروهای خودی و غیرخودی، در جهت جذب این افراد و اگر در خصوص برداشت‌هایشان تفاوتهایی داشتە باشند آنها را در مبارزە علیە جمهوری اسلامی سهیم سازند. در صورت عدم وجود چنین راهکاری جبهەی ضد جمهوری اسلامی کماکان در ضعف باقی خواهد ماند و این امر امکان هر گونە تحولی کە کلیەی آرمان‌های مردم را تحقق بخشد، سلب خواهد کرد.