پرسوس (ساروج) . فتحى ميرزائيان
امروز شتری که کوهانش
مملو از باروت کینه و جهل بود
افسارش از دست
جندرمههای تورک کسیخت و
رم کرد!
چهار نعل تاخت و
جسم سنگين سنگ گونش را
به مركز هنر پرسوس كوبيد!
پرسوس!
در خون غلطید و
به یک اثر
ملون دیگر رئال
بر دیوار نمایش ِ
پر از افتخارِ مقاومتِ
کردستان مبدل گشت!
این تابلو به موزهای
تير و تركش خوردِ از جنگ
در یک جغرافیای چهار پاره
در تاریخ پیوست و
یک اثر گرانبهای
انتزاعی شد برای
تازنده گان تنگ نظرِ
بر کردستان و
بازیگران سیاسی
در همسایگی جشنواره
روباهان دم نفتی!
نرخ این تابلو بسی گران است و
کولکسیونرهای موزه جنگ
عاجز از حراج آنند!
زیرا چوب قلم موهائی که
این اثر را آفریدند از
درختان بلوط قندیلِ پر از راز است و
موهایشان ا ز جنسِ
زلف دختران کوبانی است و
کنوسش از جنس جامدانی
پیشمرگ و پاره رختهای
گورهای گروهی انفال است!
رنگهای این تابلو
ترکیبی از سرمه و سیاه زخم و
زردی رخسار بچههای تشنه لب
کوهستان شنگال و
سرخی خون جوانان و
گلهای بژمرده در خردلِ
بهار حلبچه است که
با اشک مادرانِ
داغ بر دل کورد رقیق شده است!
اين تابلو!
خونين امضائى از دل كردستان
بر دامن دارد و
هديه ايست به تازيان تنگ نظر
بر خاك كورد و
و مدافعان اختيار دست بند خورده
حقوق بشر و
ارتشهاى بزرگ اراده كوچكِ جهان
در نظاره گرى جنگ كورد و
دولت اسلامى
فتحى ميرزائيان