ملت تعریف دارد، ما یک ملت واحد نیستیم! ندا شهبازی
برعکس اعتقاد بسیاری در مورد ملیتها و ایجاد تفرقه، معتقد و مطمئنم که عدم به رسمیت شناختن ملیت و هویت ملیست که ایجاد تفرقه میکند. اگر من نوعی، مثلا به عنوان یک کرد با پیشینه هزاران ساله که با توجه به تعریف ذکر شده، خود را دارای ملیت کردی میدانم، بدانم که درجنبش آزادیخواهی ایران به هویت ملی من و خواستهای بر حقم ارج نهاده میشود، آنگاه انگیزه همراهی با این جنبش را پیدا میکنم …
توضیح: در این نوشته به دو دلیل از ملت کرد، به عنوان نمونه یک ملت زیردست در ایران نام می برم.
۱. آشنایی نسبیم با این ملیت
۲. سابقه طولانی ملت کرد در شیوه های مختلف مبارزات آزادیخواهی.
آنچه مسلم است با کمی تغییر و تفاوت، این نوشته در مورد تمامی ملت های زیردست ایرانی صدق می کند.
***
چندی پیش و در پی تایید حکم اعدام حبیب اله گلپری پور، فعال سیاسی کرد، مقاله ای نوشتم با عنوان “خودی و غیر خودی”. آن مقاله صرفا در حوزه ی حقوق بشری و در اعتراض به سکوت روزنامه نگاران آزاد و فعالین حقوق بشر در قبال فعالین آزادیخواه از ملیتهای غیرفارس و جدا از جنبش سبز نوشته شده بود. در این مقاله بر حسب اعتقادی که دارم، از واژه ملت کرد استفاده کردم. عکس العملهای صورت گرفته از سوی برخی منتقدان به حدی جالب بود که نه تنها اعتقادم را بر وجود تبعیض موجود و هژمونی فارس بر غیرفارس (منظور برتری دادن به فارس نسبت به سایر ملیتها حتی در ذهنیت و باور غیرفارسها) و مرکزگرایی محکمتر کرد، بلکه تصمیم گرفتم اینبار ضمن ارائه تعریفی از ملیت با توجه به یافته های خودم، تحلیلی داشته باشم از دلایل عدم پیوستن ملیتهای زیردست به جنبش سبز. موضوع مورد تامل در انتقادهای این عزیزان این بود که اولا حساسیت در مورد واژه های ملیت و قومیت باز هم از توجه به حقوق بشر پیشی گرفت و هیچ اشاره ای به حبیب اله در آستانه اعدام نشد، که این خود مهر تاییدی بود بر صحت گفتارم. دوم، اصرار بر اینکه ما ملت ایرانیم و ایران متشکل از اقوام مختلف، بدون ارائه کوچکترین تعریفی از واژه ملت شد، که صد البته موضوع تازه ای نیست. و سوم، اعتراض به اینکه چرا سایرین به جنبش سبز نپیوستند.
تعریف ملت در طول تاریخ گاه گاه و بر حسب شرایط زمان، دچار تغییراتی شده و در عصر حاضر نیز که به نظر می رسد، هیچ مقوله ای حق ندارد از زیر سلطه سیاست بدر رود، سیاست و نظامهای حاکم از آن به سود خود بهره برداری میکنند و در صددند ملت و دولت را بهم پیوند زنند. اما آنچه از تعریف ملت در زبانهای مختلف دستگیرم شد این است که ملت به گروهی بزرگ از مردم اتلاق می شود که دارای زبان، فرهنگ، تاریخ و میراث، بعضا نژاد و سرنوشت مشترک هستند که در یک قلمرو جغرافیایی و نه لزوما یک کشور زندگی میکنند. مردم یک ملت، دارای روحیات و علایق مشترکند و دوست دارند و میخواهند که در کنار هم یک ملت را تشکیل دهند. ملت ممکن است به عنوان یک جماعت فرهنگی و دارای بافت خاص، اما بدون خودمختاری سیاسی یا داشتن دولت وجود داشته باشد. (دانشنامه سیاسی، دکتر داریوش آشوری)
همین تعریف بس که ثابت کند ایران از مردمی با ملیتهای مختلف تشکیل شده است. مردم ایران دارای زبان و فرهنگ مشترک نیستند. زبان کردی، زبانی بسیار غنی و کاملا مستقل از فارسی است که خود صاحب زیرمجموعه های فراوانی است. فرهنگ و هنر کاملا مستقل با تاریخ بسیار کهن چند هزار ساله که هر چند مشترکات فراوانی با تاریخ سایر نقاط ایران دارد، اما در بسیاری موارد نیز از آن مجزاست و ویژگیهای خاص خود را داراست.
طبیعتا وقتی مردمی دارای ملیتی خاص هستند، انتظار دارند که هویت ملیشان به رسمیت شناخته شود و حق تعیین سرنوشت خود را داشته باشند. تحصیل به زبان مادری که از ابتدایی ترین حقوق هر ملتیست. در حالیکه بسیاری از روشنفکران مدافع جنبش سبز هر وقت صحبت از حقوق ملیتها به میان می آید، زیرکانه دم از حقوق شهروندی برابر میزنند و بس. بی آنکه بدانند ملت کردی که سالهاست تحت ستم است و در حال مبارزه، و برای نمونه شصت و چهار سال پیش و به رهبری قاضی محمد، خواسته های ملی را مطرح کرده، و سی و یک سال است که تنها با استبداد اسلامی حاکم مبارزه میکند و از مرداد ۵٨ که با فتوای خمینی کافر خوانده شد و قتل عام شد تاکنون صدها هزار از فرزندانش را تقدیم آزادی کرده، به آنچنان سطحی از شعور سیاسی رسیده است که معنای این صحبتها و دم زدن از حقوق شهروندی را خوب درک کند.
شاید بتوان گفت هدف حکومت از ممانعت از تحصیل به زبان مادری و مانع تراشی بر سر راه فعالیتهای فرهنگی و هنری ملیتهای ایران، تلاشیست برای ساختن یک ملت اجباری. چون وقتی زبان و فرهنگت را چپاول کنند، تاریخت را نیز به فراموشی خواهی سپرد و به سرنوشت ملی خویش نیز بی توجه میشوی. پس ملت اجباری مورد نظر حاکمیت بوجود می آید. تلاشی که الحق همیشه نتیجه عکس داده.
اما حساسیت بسیاری از گروههای اپوزیسیون ایرانی برای استفاده از کلمه ملت واحد ایران بر چه اساسیست؟ بسیاری از روشنفکران و سکولارهای ایرانی و کسانی که اعتقاد به تمامیت ارضی ایران دارند و در تلاشند که یکپارچگی ایران را حفظ کنند، عنوان میدارند که اتلاق واژه ملیت بجای قومیت، از سوی دشمنان ایران زمین و به منظور ایجاد تفرقه بین مردم تزریق شده. آنان بر این باورند که این حربه ایست برای تجزیه ایران!!!
اما عزیزان بد نیست که تئوری و بازی با کلمات را کنار بگذاریم و به واقعیتها بنگریم. الان که به لطف حماقتها و تقلبهای ناشیانه پدیده ای بنام احمدی نژاد، فضای جدیدی برای رسیدن به دور تازه ای از بلوغ سیاسی فراهم شده، الان که بهترین فرزندان ایران یا در زندانها مقاومت می کنند و یا اجساد پاک و بی کفنشان هنوز بوی تازگی و لطافت بهار میدهند، بیایید به واقعیتها بنگریم. برعکس اعتقاد بسیاری در مورد ملیتها و ایجاد تفرقه، معتقد و مطمئنم که عدم به رسمیت شناختن ملیت و هویت ملیست که ایجاد تفرقه میکند. اگر من نوعی، مثلا به عنوان یک کرد با پیشینه هزاران ساله که با توجه به تعریف ذکر شده، خود را دارای ملیت کردی میدانم، بدانم که درجنبش آزادیخواهی ایران به هویت ملی من و خواستهای بر حقم ارج نهاده میشود، آنگاه انگیزه همراهی با این جنبش را پیدا میکنم، و هر چند داشتن کردستانی مستقل را حق خود میدانم، ولی در شرایط موجود و عصر موجود، واقع بینانه میتوانم یک ایرانی باشم که از حق تعیین سرنوشتم و اداره امورم برخوردارم. به قول دوستی، راه دموکراسی در ایران از راه رفع ستم ملی می گذرد. و اولین قدم در راه رفع ستم ملی، اعتقاد به هویت ملی ساکنین و مردم ایران است.
بگذارید واقعیتی را بگویم که میدانم برای عاشقان تمامیت ارضی ایران دردناک است. اینجا در اروپا کمتر کردی را دیدم که اگر از او بپرسند اهل کجایی، بگوید ایران یا ترکیه و سوریه و یا عراق. اکثر قریب به اتفاق میگویند، کردم و اهل کردستان.
سکولارهای محترم، روشنفکران ایران پرست، بد نیست یکبار هم که شده بجای تصمیم گیری در مورد دیگران، نه با منی که از بد روزگار شماره روزهای زندگیم با شماره روزهای حاکمیت شکنجه و اعدام برابری میکند و نه با هم نسلهای من، بلکه با رهبران و سیاسیون قدیمی تمام ملتهای ایران به بحث و مذاکره بنشینید. آنهایی که نه تنها پختگی و تجربه لازم را در مورد موضوع مورد بحث دارند، بلکه در راه اثبات هویت ملی خود و رسیدن به خواسته های بر حق مردمشان، بارها سوخته اند و سوخته اند.
ندا شهبازی