آقای م. سحر سر دمدار محافظه کاران شده و بیشتر از همه نگران تجزیه ایران است!!

تجزیه هر سرزمین چند ملیتی چرا و به چه دلیل امکان دارد صورت بگیرد؟ این پرسشی است که آن محافظه کاران “ایران دوست” باید پاسخ گویند. در مورد کشور خود ما، نگرانی بها نه ی هژمونی طلبان، دیکتاتوری خواهان و ناسیونالیست بودن است، در غیر آن صورت اگر واقعا به دمکراسی باورداریم، باید حقوق دیگران را بعنوان ملیت یا شهروند، هرچه نامش رامی خواهید بگذارید، برسمیت بشناسیم. و الی نمی توانیم فقط به طور تئوری و برای عوام فریبی شعار، دمکراسی را سر دهیم و اصلا به آن باور نداشته باشیم. کاریکه دیکتاتور طلبان بطور شفاهی آن را تبلیغ می کنند، اما عملابه این واژه باور ندارند. درواقع آنها یک مشت آهنین می خواهند که فقط چشم و گوش بسته، بله قربان تحویلش دهند. باید یاد آوری شود که آگاهی توده هابه حق و حقوق خود بسیار مهم است و حیاتی. در واقع انسان آگاه، از زمانی که همه چیز در مملکت به او مربوط می شود، از قبای بی تفاوتی در آمده است.

هم اکنون که تحولاتی درسر زمین ایران رخ می دهد که می بینیم، اندک سازمانها و سیاست مردان و فرصت طلبان از تجزیه کشور حرف به میان می آورند که احساسات مردم خلق حاکم را جریحه دار کنند و برای این حضرات مهم نیست اگر حق حدود 70% مردم پای مال شود. درحقیقت عمر جمهوری اسلامی در ایران را غیر مستقیم و ناخواسته دراز تر می کند وتشویقی برای احساساتیون باشد که بدون درنظر گرفتن جوانب کار، تجزیه کشور ومستقل بودن ملیت خویش را بخواهند. همان طوری که پرسیده شد، چرا تجزیه کشور چند ملیتی ایران؟ در ادامه کوشش خواهد شد به این چرا مفصل تر پاسخ داده شود.

من فکر می کردم فقط آقای امید دانا آن جوانک نادان و جاهل، دم از دیکتاتوری می زند. اکنون متوجه شدم که آقای محمد چیمه“شاعر وادیب”هم باطرح مسئله تجزیه ایران بجرگه دیکتاتور طلبان افزوده شده اند. این را من نمی توانم بپذیرم که او نفهمیده و کور این مطلب را نوشته است، بلکه اطمینان دارم وعده های مقام وجاه، دیگروظایف انسانی را ازیادش برده است و یا تاپوست و استخوان ناسیونالیست کورشده است. این آقای م. سحر قبلاهم چیزهائی درباره مسئله ملیت های ایران نوشته بود که من خیلی مؤدبانه پرسش هائی مطرح کرده بودم که متأسفانه تاکنون پاسخی به دستم نرسیده است. شاید فکر کنند مردم نا آگاهند و اگر پاسخ ندهد هیچ اتفاقی نمی افتد، غافل ازآنند که تا ابدمردم نا آگاه نمی مانندو روزی می رسد که انسانها ازخود به پرسند که چه کسی حقیقت گفته و می گوید. اگرصبر داشته باشیم آن روز فرا خواهد رسید. و یک بار برای همیشه باید به ناسیونالیستهای هژمونی طلب (برتری خواه) گفته شود که به عنوان مثال من نمی خواهم مانند پدرم سکوت کنم وبگویم: “خداهمین را به من داده است”. من حق دارم، سکان سر نوشت خود را خود دردست بگیرم. این حق را هیچ کسی، بنابه سیستم دمکراتیک وعرف انسانی، نمی تواند ازمن بگیرد. من نوعی شهروند یک کشورم و در آن جا کار کرده و مالیات پرداخت می کنم و باید از تمام مزایائی که به همه دیگر شهروندان تعلق دارد، بر خور دار باشم. این مسئله را باید آقای م. سحر و امثال یاد بگیرند و مانند دویست سال و یا حد اقل صد سال پیش نیاندیشند.

یکی ازشگردهای امپریالیست جهانی این است که نیروهای مخالف سیستم دیکتاتوری درهر کشوری را مشغول نگهدارد و فکر انقلاب را از سرشان بیرون کند. زیرا آن ها دیکتاتوری را برای مردمان “جهان سوم” بهترین گزینه می دانند که قراردادهای اسارت باررا بسود ملیاردرها و به زیان بیکاران درکشور خویش و کشورهای ما، خیلی آسان ببندند. خیلی آسان، زیرا دیکتاتوران برای حمایت از خود دست بهر کاری بحساب مردم می زند درواقع شیره بسر و صورت مردمان نا آگاه بمالند و از توان بلقوه آنها، علیه دیکتاتوری بکاهند. امپریالیستها مأمورین مستقیم، غیر مستقیم، خورد وریزی دارند که موظف اند، حالاجیره بگیریا غیرجیره بگیرو به امید شغل و جاه ومقامی، نیرو وتوان قلم بدستان مردمی رابگیرند وحتا نابود کنند. من می فهمم که چرا اغلب هجویات آنها بدون پاسخ می ماند و به آن زیاد اهمیت داده نمی شود. من بخاطر حتا یک نفرهم شده که از دام تنیده شده رهائی یابد، این مطلب واقعی را می نویسم و افشاء می کنم که مردمان ایران بدانند، زندگی کردن بهر قیمتی و بهر نحوی شایسته انسان ها نیست. اولا؛ اهمیت ندادن به نوشته آقای محمد چیمه و گفته ی آقای امید دانا و غیره کاری است درست. دوما؛ پخش نکردن و درحقیقت جلوگیری ازمطالب جنگ افروزانه واحساسات برانگیزآنها بسیار بجا است. من با اهمیت ندادن به آنها صد در صد موافقم، گر چه این آقای امید دانا خوشحال است و نزد دوستان می بالد که، نامی به شیوه ای ازاو برده شده، حالا منفی یامثبت، برایش زیاد مهم نیست. موضوع اصلی آن است که مطرح می شود. اما باید برای جلو گیری از جنگ افروزی و دفاع ازدمکراسی درحد توان کوشید. یکی ازشعارهای احساسات بر انگیز، این آقایان هیزم بیار آتش معرکه جنگ را باید افشاء کرد و توضیح داد که تجزیه یکی از شرایط دمکراتیک است و باید در قانون اساسی آینده کشور گنجانده شود. بهرحال بجای پرسش که چرا ملیتی با وصف، از زندگی آزاد حرف زدن ویا مسالمت آمیز بودن، جدائی از ملیت دیگر را می خواهد؟ باید به خاطرمبارک این حضرات آورد، برای جلوگیری ازتجزیه کشور بازور، ریشه نابرابری و حق کشی رانمی توان خوشکاند و از بین برد، بلکه بایدسعی کرد، آگاهی را به توده ها داد و آنهارا با حقوق خود آشنا کرد و در بی تفاوتی را برای همیشه بست و در حقیقت تبلیغی برای مساوات ملیتها کرد. به خاطر هجویات این آقایان دیکتاتوری خواه که واقعا مفهوم دمکراسی را نفهمیده اند!مستلزم توضیحاتی است، البته نویسندگان ازنوع ناسیونالیست آن باید یادبگیرند، مفهوم آن واژه هائیکه بکارمی گیرند. اگر مفهوم واژه هارا می دانند وقصدا بکار می برند، پس بدانید که عوام فریب اند. اما درباره “تجزیه کشور”، نخست پرسش می شود که چرا عده ای نمی خواهند باعده ی دگر زیر یک سقف زندگی کنند؟ پرمسلم است زیرا ابتدائی ترین حقوق مساوی در ایران با ملیت های مختلف رعایت نمی شود. برای مثال، من بارها گفته ام، کشور چند ملیتی سویس چرا تجزیه و ازهم جدا نمی شود؟ این حضرات دیکتاتوریخواه نمی خواهند به این پرسشها پاسخ گویند، زیرا دست شان باز و ماهیت شان افشاء می شود. بهرحال اگردمکراسی رعایت شود، درنتیجه حقوق مساوی بین ملیتها برقرار می گردد و هیچ کسی بفکر جدائی نخواهد بود.
تقاضا دارم اگر پرسشی بود حتما بپرسید که دوستانه توضیح داده شود. ما می خواهیم باهم رو راست باشیم و جنگ افروزی را کنار بگذاریم.
دکتر گلمراد مرادی
dr.g.moradi41@gmail.com

کۆمێنتی تۆ لەسەر بابەت