چند سخنی در رابطە با جان باختن سە پیشمرگ کوملە زحمتکشان کوردستان . خالد خیاطی

دوستان گرامی ام! لطفا در پخش و آگاهی رسانی درمورد نکات ارائە شدە در این متن من را یاری رسانید. در ضمن خودتان هم برای خواندنش کمی وقت بگذارید.

از همە شماها دوستان مهربانم ممنون هستم.

چند سخنی در رابطە با جان باختن سە پیشمرگ کوملە زحمتکشان کوردستان و اینکە ما کوردها سرانجام چە باید بکنیم.

(1) صحنە اول عبارت است از جسد بیجان سە پیشمرگ کۆملە در سە کیسە خاکی رنگ مخصوص حمل جنازە و در کنار آنها مقداری اسلحە و مهمات سبک.

(2) صحنە دوم جسد بی جان کولبری را نشان میدهد کە گلولەهای نیروهایی امنیتی ایرانی سینەاش را شکافتەاند، دوستی، آشنایی یا شاید هم کولبر دگری در کنار جنازە، ناتوان و بهت زدە دیدە می شود.

(3) صحنە سوم، شمارە زیادی اسب و قاطر متعلق بە کاسبکاران کورد را می بینیم کە بە دست نیروهای مسلح ایرانی در کوهستانهای کوردستان کشتارشدەاند. صحنە بسیار دردناک است. از دیدگاە مردم آنجا کشتن اسب یک کاسبکار کورد بە مثابە کشتن خود کاسبکار و بە تاراج بردن هست و نیست او می باشد.

(4) در صحنە چهارم مربوط بە قلع و قمع زنان کورد بە دست نیروهایی امنیتی ایران در روستایی نزدیک بە شهرستان تکاب می شد. در نزدیکی این روستا طلا استخراج می شود ولی کوردها نە تنها از طلای کشف شدە در منطقە خودشان کمترین حقی ندارند بلکە حتی مزرعە و باغهایشان نیز بخاطر مواد شیمایی بکاربردە شدە در معدن طلا آلودە گشتەاند.

(5) صحنە پنجم، سدی را نشان میدهد کە دولت ایران بر روی رودخانە زاب کوچک ایجاد کدە است. اکنون همین دولت مسیر آب این رودخانە را بکلی قطع کردە است. یک فاجعە زیست محیطی بە زودی دامن هر دو بخش کوردستان فرا می گیرد. در همین صحنە شاهد چندین رودخانە دیگر کوردها هستیم کە دولت ایران با استفادە از تونلهای زیرزمینی و یان کانالهای سرپوشید آب آنها بە مناطق کشوری خودشان انتقال میدهند بدون اینکە کمترین حسابی بە صاحبان اصلی این آبها پس بدهند.

(6) صحنە ششم مربوط بە نمایندە شهر بوکان آقای قسیم عثمانی می باشد، کە در تریبون مجلس ایران، با التماس و عجز و لابە از استعمارگران سرزمینش کە روح و اندیشە و حس و ضمیر خودش را نیز تصاحب کردەاند، می خواهد کە این داعشیهایی حملەگر اخیر را بە حساب کوردها ننویسند.

(7) صحنە هفتم، یک خانم و آقای تحصیل کردە کورد را نشان میدهد، کە چندین زبان را – مخصوصا زبان فارسی را – بە خوبی میداند. و این در حالیست کە زبان خودشان را کاملا فارسیزە کردەاند، و همزمان نە تنها از فرهنگ و خاستگاە تاریخی خودشان کاملا بی اطلاع هستند بلکە کلا نسبت بە کوردها دارای یک دیدگاە کم و بیش تحقیرآمیز می باشند. این خانم و آقا از افکار و شرایط زندگی خودشان کاملا راضی هستند.

این صحنەها همگی دارای یک ماهیت مشترک هستند، اینکە کوردستان یک مستعمرە داخلی ایرانی است صحنەهای فراوان دیگری نیز وجود دارند، کە من از برجستە ساختن آنها خودداری می کنم. در ضمن این صحنەها حداقل در نود سال اخیر هموارە و بطور مستمر در دایرە بستە زندگی سیاسی کوردها تکرار شدەاند. این تاریخ استعمارگران کورد برای کوردها نوشتەاند. و اما نتیجە گیری از صحنەهای ترسیم شدە در بالا:

(1) احزاب سیاسی کوردهای شرق و همچنین روشنفکران و هنرمندان و سایر نخبەهایی سیاسی ملت کورد، باید اذعان کنند کە کوردستان یک مستعمرە داخلی ایرانی است و هیچ چیز دیگر. اگر استراتژی سیاسی خود را بر این اصل استوار نسازند، تاریخ دردناک کوردها در این دایرە بستە همچنان یک سوژە تراژیک تکراری خواهد بود. کوردهای ایران در شرایط زندگی استعماری حاکم بر هیچ یک از حوزەهای عمومی زندگی روزانە خود مانند سیاست، اقتصاد، محیط زیست، زبان و فرهنگ، آب و منابع طبیعی، آثار تاریخی، نیروی انتظامی و پلیس، و غیرە نیستند. دوستان قبول کنید کە کوردستان یک مستعمرە داخلی ایران است.

(2) احزاب سیاسی کورد، استعمارگران خود را تنها بە خامنەای و خمینی و سپاە و اطلاعات و دیگر موسسات جمهوری اسلامی محدود نکنند. بلکە استعمارگر بە اندازە مشابە در درون افراد وابستە بە احزاب بیرون از ساختار جمهوری اسلامی، یعنی از مونارشیست گرفتە تا چپ و اصلاح طلب، شخصیت آکادمیک و جبهە ملی نهادینە شدە است. شرایط استعماری کوردستان نتیجە مستقیم موجودیت ایران فعلی است کە بر دو مولفە هویتی خاص یعنی فارس و شیعە استوار شدە است.

(3) بە تبع چنین تعریفی از چرایی مسئلە سیاسی کورد در ایران، طبیعتا استراتژی مبارزاتی کورد نیز، باید یک استراتژی رهایی بخش و در راستای محقق ساختن حاکمیت سیاسی برای کوردها باشد. عالیترین شکل حاکمیت سیاسی هم تشکیل دولت می باشد. زیرا تنها در لوای دولت خودی است کە کورد می تواند نهایتا بە شهروند تبدیل شود، البتە تنها و تنها شهروند خودش.

(4) در ضمن نیل بە حاکمیت سیاسی، راە پر پیچ و خمی است، ولی هر چی باشد از بی تکلیفی فعلی کە ما از منظر تیوریک و استراتژیک دچارش هستیم سخت تر نیست. در تدوین این استراتژی رهایی بخش, شاید چیزی بە اسم پیشمرگە کوملە، حزب دمکرات، اتحاد دمکراتیک، خبات، یا آزادی ضرورت نداشە باشد. شاید یک ارتش رهایی بخش ملی جایگزین این تعدد نیرو شود. بهرحال کاری باید انجام شود.

خالد خیاطی

ستوکهولم

٢٤ ژوئن ٢٠١٧