شاه و خوبی ها و بدی های او
هر انسانی، دارای عقیده و ایدئولوژی خودش است و هر فردی در یک سیستم آزاد و دمکرات می تواند باصراحت حرف خودرا بزند و هرچه دلش می خواهد باسند بگوید. معمولا خبر نگاران استثناء هستند و در هنگام مصاحبه بایستی فراموش نکند که او خبرنگار است وباید بیطرفانه حرف بزند. اگر چه به زیان خودیا ایدئولوژی سازمانی باشد که عضو یاگرایش به آن دارد. آن ها هر کدام دارای مرامی و جهانبینی هستند و نباید عقیده ومرام خودرا برحقیقت ترجیح دهند واگر از آنها پرسیده شود، بی طرفانه، آنچه که اتفاق افتاده، پاسخ گویند، نه فقط مانند کسیکه در گیر انتخابات است، از خوبی های یک سیستم حرف بزند و بدیها را بطور کلی بفراموشی بسپرد.
من بعنوان درجه دار سابق ارتش ایران، مصاحبه سردبیر سابق کیهان ایران، آقای امیر طاهری را کاملا گوش دادم. البته او اگر بعنوان یک روزنامه نگار مستقل عمل می کرد حرفی نبود، که معمولا خبرنگارانی مثل آقای امیر طاهری بایدمستقل ازهر ایدئولوژی حرف بزنند که متأسفانه این طور نبود و همه اش از خوبی های حکومت پهلوی ها تبلیغ می فرمودند. البته بعنوان یک سلطنت طلب و هوادار سرسخت پهلویها او این حق را داشت، اما اینجا جایش نبود، زیرا او به عنوان یک ژورنالیست صاحب نظر دعوت بمصاحبه، شده بود! ایشان هیچ نمی گفتند که رضا شاه مستبدی به تمام معنا بود! او ضمن این که قدم های مثبتی در مملکت عقب نگهداشته شده ما بر می داشت و ضدیت درونی با آخوندها می کرد و چادر از سر زنان با زور بر داشت! درعین حال در سینه زنیها، شرکت می کرد و برای تحمق توده هائی که به او اعتماد داشتند، از آخوندهای خرافاتی بیشتر حمایت می کرد و پسرش که جانشین او بود، این وضع را ادامه داد، یعنی ظاهر سازی، کلاسیک بود وضمن اینکه کاباره ها وکازینو های اروپا وآمریکا می رفت و مشروب الکلی می نوشید که حقش بود وقمار هم می کرد و با وصف آنکه زن داشت، مثل همه جوانان لا ابالی، چشمش بدنبال زنان و دختران دیگر بود. اما او در عین حال برای احمق نگه داشتن توده های مردم که بگویند”شاه سایه خدا است”. حج هم می رفت و در بچگی و بزرگ سالی خواب هم می دید که علی او را در مریضی حسبه نجات داده است! هنگامی که این موضوع را باپدرش در میان گذاشته او آن را جدی نگرفت. در بزرگ سالی در حال سقوط از اسب، حضرت عباس دست بریده نجاتش داده است! به عوامفریبی آگاهانه یانا آگاهانه ادامه داده می شود. در اینجا بدلیل بدرازا نکشیدن مطلب بهمین چند موضوع بسنده می کنم. من تعجب می کنم از برخی از آن هواداران سلطنت از چهل بپائین که چگو نه طوطی وار از کسی حمایت می کنند که دستش بخون مخالیفین بی سلاح وبویژه کمونیست ها که فقط مخالفت با مفت خواری داشتند، آغشته بود! این تعداد که بخشی ازجوانان غیورمملکت راتشکیل می دهند، ومقایسه بدبا بدتر را می کنند یا فقط تاریخی را می خوانند (ومی شنوند) که سلطنت طلبان مانند آقای امیر طاهری، نوشته اند. تئوری و خط مشی سلطنت طلبان در جامعه ایران این است که هرکسی چیزدیگر برای اداره کشور بگوید یا بنویسد، مخالف شاه است و کارش با زندان و شکنجه است. اگرکسی فقط پیشنهاد کند که رژیم دیگری برای اداره مملکت بارأی دمکراتیک خوب است، دیگرهیچی. بنابه ماهیت ضدکمونستی، محافظه کارانه، تمامیتخواهی و ناسیونالیستی آنها، برچسب چپ بودن و تجزیه طلبی می خورد!
آقای امیر طاهری از محسنات پهلویها زیاده ازحد گفتند، که بنظر من هر کسی سکان مملکت را در دست می گرفت بنا به جبر زمان و برای محبوبیت ظاهری، درمیان اطرافیان فرصت طلب این کارهارا می بایستی انجام می داد. چه بسامحمدرضاشاه میهن دوست بود وهدف عالی برای مملکت داشت، اما همینکه یک مشت آدمهای فرصت طلب یا بقول خانمش، ملکه فرح، “به یک مشت عوضی اعتماد می کرد” و سر فرمان را غیرمسقیم بدست آنهاداده بود، کافی بود که مملکت را به روزی بکشانند که هرانسان دمکراتی آرزوی رژیم پیشین را بکند. بهر حال من بر این باورم کارهائیکه آقای امیر طاهری نیمه تمام گذاشته اند، بایستی باسنددست اول به اذهان عمومی رسانده شود. نخست درمورد رضاشاه، بنابه گفته والا حضرت اشرف پهلوی، خواهر دو قلوی شاه درتاریخ بیست ساله ایران، جلد 8 صفحه 103 حسین مکی، که می گوید: “اگریک صدا ازمیان مردم به نفع پدرم برمی خاست انگلیسیها در تصمیم خود دایر بر عزل پدرم تجدید نظر می کردند”. این سند برای دیکتاتوربودن رضاشاه کافی است که بنا بگفته دخترش حتا یکنفر هم هوا دار نداشت. در ادامه صفحه 104 می گوید: “با آن که انگلیسیها در روی کار آوردن پدرم اثر مستقیم داشتند، پدرم ازآنها خوشش نمی آمد و همیشه آرزو داشت که روزی بتواند خودرا ازقید تسلط آنها رها سازد”. بعلاوه در دنیای آنروز که بی سوادی غوغا می کرد (99 درصد). هنگامیکه محمد رضاشاه متولد شد، رضا خان فقط یک ژاندارم ساده بود با حقوق ماهی حدودسی تومان که ارثی هم نبرده بود، اما او روزیکه عزل شد، ثروتمند ترین شاه خاور زمین بود. متأسفانه آقای امیر طاهری دراین موارد سکوت اختیار می کند. تازه بمجری بر نامه تلویزیون چشم انداز که به مناسبت صدمین سالگرد، تولد محمد رضا شاه، او را دعوت کرده و پرسش هائی در مورد کارهای مثبت و منفی خاندان پهلوی بکند، مؤدبانه اعتراض کرد که چرا او گفته آخرین پادشاه ایران! ازکجا می دانید او آخرین شاه ایران است؟ مجری برنامه بادست پاچگی سر قضیه را بهم آورد. بهتر است خودتان اوایل ویدئو زیر را ملاحظه کنید:
انتقاد امیر طاهری از موضع گیری مجری در برابر پادشاه فقید
انتقاد امیر طاهری از موضع گیری مجری در برابر پادشاه فقید
Slået op af Alvares Mehregan i Søndag den 27. oktober 2019
آقای امیر طاهری در باره کارهای مثبت پهلوی های (پدر و پسر)، همانطور که در پیش اشاره شد بیش ازحد می گوید وبعنوان یک روزنامه نگار “مستقل”، درمورد اینکه رضاشاه پدر همین شاه دیکتاتور، یک فاشیست و هوادار هیتلر بود چیزی نمی گوید. بازهم نقل قول از فرزند اش، والاحضرت اشرف می کنم. او می گوید: “برادرم در یکی از مصاحبه های خود گفت که پدرم از هیتلر خوشش نمی آمد ولی این حرف درست نیست. پدرم با آنکه هیچوقت مسائل سیاسی را نزدما مطرح نمی کرد ولی ازابتدای جنگ نمی توانست خوشحالی خودرا از پیروزی متحدین مخفی نگهدارد”. همانجا جلد 8 صفحه 103، حسین مکی. به از بین بردن و زندانی و شکنجه کردن مخالفین سیاسی چه کمونیزم و چه سوسیال دمکرات وغیره، وبویژه فئودالها اشاره ای بکنیم. نخست ازبین بردن مخالفین، برای نمونه دکتر تقی ارانی آذربایجانی، سیاستمدار بر جسته زمان خود (توسط سم) و فرخی یزدی، شاعر نامدار ایران(توسط تزریق آمپول هوا، دکتر احمدی). دوم زندانی کردن و از بین بردن فئودالهای “نا آرام”. بدین ترتیب اگر رضاشاه هنگام بازدید اززمینی یامرتعی می گفت به به چه زمین و مرتع مرغوب و خوبی است و صاحب آن که در رکاب بود، نمی گفت قابلی ندارد و این به اعلاحضرت تقدیم است. آن فئودال روز بعد دستگیر و زندانی و شکنجه می شد و احتمالا اگر مقاومت می کرد کشته می گردید. اکنون امکان دارد آقای امیر طاهری بفرمایند، صدمین سالگرد تولد محمد رضا شاه است چه ربطی دارد که من در مورد مرحوم رضاخان صحبت کنم! درست است، اما فقط درمورد جاویدشاه، زیاده از حد چیزی گفته اند و در مورد مرگ برشاه هیچی! او هنگامی که مورد پرسش قرار می گیرد فقط از سه زن محمد رضا شاه حرف می زند. یعنی از ملکه فوزیه و ملکه ثزیا و ملکه فرح، اما ازدختر زیبای سرهنگ صوفی که ندیمه ی ملکه فرح بود، حرفی بمیان نمی آورد که دارای یک فرزند هم هست و احتمالا عقد رسمی محمدرضاشاه هم بود که در تپه های کن بک ویلا هم در اختیارش بود. اکثر روز نامه های اروپا با عکس از او حرف می زنند. درمصاحبه ای با ملکه فرح (یادم نیست دی بونته بود یامجله دگر اگرنیاز پیدا کندهم اصل و ترحمه آن را تقدیم حضور خواهم کرد). در اینجا خود ملکه فرح، درپاسخ خبرنگار مجله آلمانی می فرمایند: “مگر پدرش دو زن نداشت. کشور اسلامی است هیچ کارش نمی شود کرد. مسئله اصلی این است که من ملکه ایران هستم و در کنار شاه”. نقل بمعنی. جالب است که خود ملکه فرح پهلوی در مصاحبه دیگری با خبرنگار “دی ولت” آلمانی اعتراف به اشتباهاتشان می کند و در پاسخ خبرنگار مبنی بر این پرسش “تحت رژیم همسر شما هم آن زمان هزاران نفر شکنجه و تعقیب شدند”. می گوید: “بله. ما اشتباه کردیم. آنچه هم در زمان ما رخ داد بد بود. مشاوران همسر من، دولت و شخص شاه آلارمها را ناشنیده گرفتند. شوهر من بیش از حد سر گرم سیاست خودش بود. او به آدمهای عوضی اعتماد کرد. دست بسیاری از ژنرالها و کارمندان بلند پایه را باز گذاشت”. چه بسا این یک اشتباه بزرگ بود من در مقالات متعددی نوشتم، رژیم اسلامی آیت الله خمینی فرزند خلف شاه و آمریکا است. اگر رژیم شاه به دستور مستشاران آمریکائی در مساجد را باز نمی گذاشت و در آن زمان سیصد هزار آخوند روی منبر و زیر نظر مأموران ساواک بد و بیراه به شاه نمی گفتند و مأموران ساواک اجازه هیچ عکس العملی نداشتند، زیرا بگفته همان أمریکائیان آنها (مذهبیون) هیچ کاری ازدستشان ساخته نیست! این کمونیسها هستند که خطرناک اند! اگر زیاد بحرف مستشاران آمریکائی توجه نمی کرد، شاه می توانست چندین سال دگر شاهی کند، و باز هم به توصیه همان مستشاران کمونیستها که انتقادگر بودند نمی کشت وسوسیال دمکراتهارا زندانی نمی کرد و لیبرالها را از مملکت فراری نمی داد، امروزه ملکه فرح شهبانوی سابق ایران نیاز نبود زیاد به اشتباهات خود اعتراف کند و درمصاحبه اش، به پرسش خبرنگار مبنی بر“همسر شما همچنان مثل گذشته به عنوان صاحب قدرتی مورد پشتیبانی واشنگتن دیده میشود که صرفنظر از همه تلاشهایش برای مدرنیزه کردن کشور پلیس مخفی خود، ساواک را علیه مردم به کار میگرفت. او خودش در فروریختن قدرت و تقویت [آیتالله] خمینی مقصر بود؟ چنین گوید: “بعد ازانقلاب ما از خودمان میپرسیدیم ما چه اشتباهی کردیم. خیلی چیزها مطرح می شد، فشاری که از طریق اصلاحات اجتماعی و اقتصادی شاه بر کشور وارد می شد. در کشور جریانات مختلفی وجود داشتند: کمونیستها و روحانیت. فشار غرب هم براین افزوده می شد. فشار آمریکاییها، بریتانیاییها و فرانسویها. آنها مارا درافزایش قیمت نفت مقصر می دانستند واینکه شاه از اوپک پشتیبانی میکند. غرب به این دلیل گذاشت ایران سقوط کند. وقتیکه من امروزانتقاد رسانه ها و سیاستمداران غربی علیه جمهوری اسلامی را میشنوم باید بگویم: طبعا ما بیخطا نبودیم، اما ما نیت خوبی داشتیم. همسر من می خواست اول ایران را به لحاظ اقتصادی توسعه بدهد تا بعد به آزادی سیاسی برسد. ما به زمان زیادی نیاز داشتیم و به اشتباه افتادیم. ما کور شده بودیم. ما به جای آنکه نگران متعصبان مذهبی باشیم، نگران کمونیستها بودیم”. این نتیجه پیاده کردن سیاست آمریکا و بریتانیا درایران بود. کسی که به قول ملکه فرح: “او (شاه) به آدمهای عوضی اعتماد کرد. دست بسیاری از ژنرالها و کارمندان بلند پایه را باز گذاشت”. همین ها به قول انسانهای دمکرات، پیاز پاک کنها و فرصت طلبان دور شاه را احاطه کرده بودند. البته بدلیل خود خواهی و جاه طلبی شاه باین پیاز پاک کنها نیاز بود. ملکه فرح شهبانوی سابق ایران بنکاتی اشاره می کند که لایق توجه است. شاه ایران تمام و کمال سرفرمان سیاست خودرا دست مستشاران آمریکائی داده بودکه کوچکترین آشنائی بافرهنگ خاورزمینی نداشتند و بویژه بافرهنگ اسلامی حاکم. مثالی است خاور زمینی معروف، که گوید: “بدون اجازه ارباب حتا لیوانی آب هم ننوشد و یا بغل زن اش نرود”. در عالم سیاست این مثال درایران پیش از انقلاب صدق می کند. شهبانوی سابق ایران بدرستی می گوید: “طبعا ما بیخطا نبودیم، اما ما نیت خوبی داشتیم. در مصاحبه می گوید: “ما به جای آنکه نگران متعصبان مذهبی باشیم، نگران کمونیستها بودیم”. آقای امیر طاهری، ژورنالیست محترم، خوب بود که به این نکات فوق توجه می فرمودید.
هایدلبرگ، آلمان فدرال 24 نوامبر 2019 دکتر گلمراد مرادی
dr.g.moradi41@gmail.com