ایران چند ملیتی و یک سیاست زبانی خطرآفرین. قادر وریا
(دراستقبال از 21 فوریه، روز جهانی زبان مادری)
هر روز ضرورت بهرسمی شناختن تنوع زبانی در چامعهو كشورهای چند ملیتی بیشتر نمایان می گردد.
این واقعیت ناشی از علل زیر است:
1- هر زبانی در نوع خود سرمایهی معنوی بخشی از جامعهی بشری است و حفظ و بقا و تکامل آن زبان در گرو بهرسمی شناختهشدن و خدمت بهآن است.
2- زبان از عوامل و فاکتورهای اصلی تشکیل دهندهی یک ملت یا اقلیت ملی است و امتناع ازبهرسمیت شناختن و احترام بههر زبانی،بهگونهای انکارتکلم کنندگان بهآن زبان و بعبارتی دیگر،انکار آن ملت ویا اقلیت ملی است.این نیز بهمعنی سرکوب و نقض حقوق اولیهی فرداز سویی واز دگر سو،گروه زبانی و ملی است.
3- همزیستی مسالمت آمیز در جامعهو کشورهای دارای تفاوت و تنوع ملی ، در گرو اعتراف بهاین گوناگونی ها و تامین و تضمین حقوقی است کهبه ماهیت ملی آنان مرتبط است.
4- این منطق و اندیشهدر حال فراگیر شدن است کهتنوعات زبانی،ملی، فرهنگی ووجود تفاوتها درهر اجتماع و کشوری ،موجب غنای فرهنگی ،ادبیات و تمدن آن جامعهو کشور است.لذا بایستی بسترو زمینههای شکوفایی،اعتلا و پیشرفت این گوناگونی ها را فراهم ساخت،نهاینکهبا سیاست سرکوب و انکار با آن بهمقابلهبرخاست.
در کشور کثیرالملهو چند زبانی ایران،سیاست تبعیض زبانی وتسلط یک زبان بر سایر زبانها کهماترک نظام شاهنشاهی برای جمهوری اسلامی است ،همچنان ادامهدارد.فرزندان ملتهای تحت ستم از حق تحصیل بهزبان مادری محرومند و گفتگو،مکاتبهو نامهنگاری در ادارات و سازمانهای دولت باید بهزبان رسمی کشورباشد کههمانا زبان فارسی است.ظاهرا اعمال این رویهو سیاست برای حفظ اتحاد و یکپارچگی مردم کشور و تکوین و تقویت حس ایرانی بودن و یگانگی ملی است.لیکن همانگونهکهشاهدیم،تداوم و پافشاری بر این سیاست،پیامدهای معکوسی را در بر داشتهاست.اینک در بین ملت های کرد،ترک،بلوچ،ترکمن،عرب و اقلیتهای ملی ایران،بهندرت افراد و شخصیت هایی را می بینیم کههویت ملی و زبانی خود را بخاطر زبان فارسی و هویت”ایرانی ” کتمان نماید ودومی را بر اولی ترجیح دهد.اکنون نهتنها در محافل فرهنگی و از سوی مجامع و گروههای صنفی و غیر دولتی،بلکهحتی در مجلس رژیم و هیات های علمی دانشگاهها نیز، دولت و دستگاه حاکمهدر مقابل خواست تحقق حقوق ملی وزبانی قرار گرفتهاست.برغم ضدیت و مشکل آفرینی کارگزاران رژیم،در کردستان(همهی استانهای کرد نشین) ، در آذربایجان و در مقیاس کمتری، در میان سایر ملتهای تحت ستم ایران، جنبش گستردهای بهمنظور فراگیری خواندن و نوشتن بهزبان مادری و خدمت بهشکوفایی زبان سرکوب شدهاشان، پا گرفتهو در حال رشد است.
پیامد چنین سیاستی چهخواهد بود؟
در شرایطی که:
– بخش های دیگر ملتهای تحت ستم ایران،در مجاورت کشور ایران نهتنها ازحق تحصیل بهزبان مادری برخوردارند و زبانشان رسمیت یافتهاست،بلکهبعضا دارای دولت،مجلس و کیان مستقل و ملی خود هستند و در ادارهامور کلان کشورشان نقش دارند؛
– حقوق زبانی و ملی ملت ها بطور فزایندهای در محافل و مجامع بین المللی مدافع حقوق بشر بهرسمی شناختهشدهو حمایت می شود؛
– دهها و صدها هزار تن از فرزندان ملت های تحت ستم ایران در کشورهای پناهندهپذیر از امکانات یادگیری زبان مادری برخوردارند؛
– مبارزات مردم و نخبگان آنان در سرزمین ملتهای تحت ستم ایران روز بهروز بیشتر رنگ و رو و ماهیت ملی و هویتی بهخود می گیرد و…..
آیا پافشاری و اصرار رژیم کنونی ایران بر این سیاست(ضد )زبانی و ملی، تا کی میتواند ادامهیابد و پیامد آن غیر از تضعیف ونابودی، چهتاثیری بر وحدت و همبستگی تنوعات مختلف ایران، خواهد داشت؟
qaderwirya@yahoo.com