رفراندم جمهوری اسلامی، نە، انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی، آری

بخش دوم،  دربارە دو کامنت از سایت ایرانگلوبال

پس از متینگ پرشکوە مهاباد در ١١ اسفند ١٣٥٧، نمایندگانی ازطرف دولت موقت بە سرپرستی زندە یاد آقای داریوش فروهر- وزیر وقت کار- بە مهاباد آمدند و با شماری از رهبران سیاسی از احزاب، دموکرات، کوملە، زندە یاد شیخ عزالدین حسینی و شخصیت‌های دیگر، مذاکرە نمودند.

از آن مذاکرە توافقی حاصل نشد. خارج از ارادەی دولت موقت، بیشتر بە طبل جنگ  کوبیدە می‌شد. اکثریت کاربدستان رژیم جدید، نادیدە گرفتن حقوق حقە خلق‌های، تورک آذری، کورد، بلوچ، عرب، تورکمن و حتا آزادی فعالیت احزاب و سازمانهایی سراسری هم کە از حقوق همەی مردمان ایران، دفاع می‌کردند را، برنمی‌تابیدند. آنان گام بە گام بە سمت، تبعیض، تشنج و تفرقە حرکت می‌کردند.

در همین  مسیر بە بهانەی خلع سلاح پادگانها در کوردستان – کە از روز ایجاد آنها جز سرکوب و رعب و وحشت برای مردم کوردستان سودی نداشتند و در شهرهای بزرگ، مخصوصا” تهران، شماری از پادگانها را خلع سلاح نیمە ویران هم کردە بودند، جرم نبود.- گویی در کوردستان مردمی دیگری خارج از ایران و “دشمن هستن”، زندگی میکردند!!!؟؟؟

ارتش بە سنندج یورش آورد و اولین بهار آزادی ما کوردها، خونین شد. غرش تانک‌ها، شلیک توپ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها، شکستن دیوار صوتی هواپیماهای جنگی، صدای انفجار خمپارەها، نارنجک‌ها، شلیک تیربارها و تفنگ‌های خودکار و تک تیرها، بر روی مردم، صحنەهای دلخراشی را رقم زدند.

شمار کمی از افرادی کە از دریچەی تعقل، مصلحت وکمی هم تمایل بە حقوق نسبی خلق کورد، در دولت موقت و شورای انقلاب دوم، با قانع کردن آقای خمینی هر از گاهی فرستادگانی کم اختیار بە منطقەی کوردستان اعزام می‌کردند، کە بیشتر احزاب و سازمانهای سیاسی را دور بزنند، و روی اختلاف‌ها و تفاوت‌های فکری و رفتاری مانور دهند. از جملە: سفر زندە یاد طالقانی، دکتر بهشتی، آقای بنی‌صدر، هاشمی رفسنجانی و… بە سنندج و نشستهای زمان بر و بدون توافق. آنها هم شاهد گوشەای از قدرت نماهایی ارتش، خصوصا” نیروی هوایی بودند. آنان هم غیر از شورای موقت شهر، اصل مسئلە را کوچک جلوە دادند، و بیشتر روی اختلافات و تفاوت‌های  مرحوم آقای مفتی زادە ،مسئول مکتب قرآن، با شیخ عزالیدن حسینی، هیئت‌های حزب دموکرات و کوملە، مانور دادند و در مسجد دارالحسان سنندج، با سخنرانی و وعدەهای بعدا” انجام ندادە بسندە کردند و…

یک هفتە قبل از برگزاری رفراندوم برای جمهوری اسلامی، نە یک کلمە کم و نە یک کلمە زیاد،  هیئت حزب دموکرات کوردستان، میان تهران و قم رفت و آمد می‌کردند و دنبال راهی برای تفاهم بودند. رفراندم تعیین نظام را دهم و یازدهم فروردین اعلام کردند، هیئت از سویی، روز ١٠ فروردین را مناسب نمی‌دانستند. چون آنروز برای مردم کورد در سال ١٣٢٦، یکی از روزهای بسیار شوم و تاریک در سپهر منطقەی کوردستان بودە و هست.

قاضی محمد، رئیس جمهور کوردستان، و برادرش صدر قاضی، نمایندەی مجلس چهاردهم مجلس شورای ملی، محمد حسین سیف قاضی، معاون رئیس جمهور و وزیر دفاع  دولت جمهوری کوردستان، بە طریقی ناروا، اعدام شدند. کە از نظر ما کوردها، شهید راە آزادی و حقوق ملی هستند.

از سویی دیگر عجلە نکردن برای رفراندم و شکافتن جمهوری اسلامی و موضوع حقوق ملت کورد در چهارچوب آن، خواست هیئت مذکور بود. در مجموع رفت و آمدها و پیشنهاداتی چند، متأسفانە حاصلی دربر نداشت. مزید بر آن نامەی سر گشادەی شیخ عزالدین حسینی مبنی بر شرکت نکردن در رفراندوم، بدلیل معلوم نبودن شکل و محتوای این جمهوری اسلامی، حزب دموکرات و کوملە هم در آن شرکت نکردند کە بە گمان ما، اکثر مردم در کوردستان، در رفراندم شرکت نکردند، و بە “جمهوری اسلامی ایران” نە گفتند. بە همین دلیل، آمار اعلام آرای آری بە جمهوری اسلامی، میتواند مورد تردید باشد.

این موضع برای خلق ما و احزاب فعال و مطالبەگر خیلی گران تمام شد. رژیم دنبال بهانە برای محدود کردن فعالیت‌های آزاد  احزاب و سازمانها در کوردستان بود. دراواخر فروردین ماە، متینگی از سوی حزب دموکرات کوردستان در شهر نقدە برگزار شد. تا آنزمان در این شهر همزیستی مسالمت میان تورک‌ها و کوردها در جریان بود. شورایی متشکل از در دو خلق – کە قبلا” بە شوەی کمیتە کار میکردند- با هماهنگی زندە یادان ملا صالح رحیمی و میرزا  ابراهیم محرر، ادارەی شهر را انجام میدادند.

٣١ فروردین ماە در استادیوم فوتبال شهر، متیینگ بزرگی برگزار می‌شد. جمعیتی زیاد از شهر و روستاهای اطراف در آن حضور داشتند. حدود نیم ساعت بعد از شروع متیینگ از سوی محلەی تورک‌ها ابتدا تیر هوایی و پس از آن، تیراندازی بسوی شرکت کنندگان متیینگ آغاز، کە از سوی پیشمرگان، جواب دادە شد. متأسفانە جنگ سە روزەای شروع گردید، کە بە قول سلیمان کاشانی یکی از از اعضای کورد شورای شهر نقدە، متأسفانە “٣٠٠نفر” از طرفین جان یکدیگر را گرفتند. تعداد زیادی زخمی و کوردها آوارە شدند.

– هاوری یوسفی، ایران وایر، غلط واژەی جنگ تورک‌ها و کوردها؛ درگیری نقدە.-

در جریان یورش مسلحین و بعدا” ارتش و دخالت تانک‌ها آشکار شد کە، حسنی امام جمعەی ارومیە، همراە ظهیر نژاد، فرماندەی لشکر ٦٤ بە همراە مراد قطاری و معبودی- از ساواکیان- و مسلحین‌شان، قبلا” آمادە سازی کردە بودند. آنان برای راە اندازی جنگ تورک و کورد، تئوری توطئەی “تسخیر شهر بە وسیلەی دموکرات‌ها” را بهانە قرار دادە بودند. در صورتی‌کە این متیینگ، مدنی- سیاسی بود، و در چهارچوب آزادیهای موجود و تقویت شورای هماهنگی بیشتر کورد و تورک برگزار میشد. سازوکاری از پیش آمادە شدە و سنگر بندی، همچون محلەهای تورک نشین، در محلەهای کورد نشین و حتا در اطراف استادیوم فوتبال از سوی  حزب دموکرات و دفتر آن در خیابان بالغچی وجود نداشت.‌

این جنگ تحمیلی بە کوردها، بقول آقای کاشانی، کە پدرش نە مسلح بود و دخالتی در ماجرا داشت، پس از برگشت بە نقدە، دستگیر و ٢ سال بعد در ١٣٦٠ در تبریز اعدام شد، : هدف آنها بە طریق اولی ایجاد شکاف عمیق میان تورک‌ها و کوردها و نهایتا تحمیل جنگ بر هر دو طرف بود، تا از طریق ایجاد تشنج، درگیری و جنگ، شهر را بە آشوب بکشند… پیامد جنگ نقدە، فروپاشی تجربەی دموکراتیک دو ماە ادارەی شورایی شهر و نابود کردن همبستگی مردمی کوردها – تورک‌ها از سوی آخوند حسنی بود.

– منبع پشین-

شایان ذکر است کە آخوند حسنی نام  مزدورانش را “مجاهد” گذاشتە بود. چون نام مجاهد در کوردستان نامی آشنا و مبارز و نام سازمان مجاهدین خلق ایران بود. آنان پس از جنگ بە نقدە، محمد یار و روستاها آمدند و بە مردمان زخمی و آوارە یاری رساندند. مردم بە آنان “مجاهدین آقای طالقانی” می‌گفتند.

بیش از سە ماە از آن جنگ شوم و ناخواستە، گذشتە بود کە اولین انتخابات  تعیین نمایندگان استانی برای مجلس خبرگان قانون اساسی، کە بە جای مجلس مؤسسان، در ١٢ مرداد ١٣٥٨ برگزار شد؛ دکتر قاسملو- همچنانکە قبلا” اشارە شد- بە نمایندگی خلق‌های کورد و تورک، برگزیدە شد.

این انتخاب شایستە، نشان داد کە خوشبختانە تفاهمی اصولی میان تورک‌‌ها و کوردها در استان آذربایجان غربی آنروزی – استان اورمیەی امروزی- بوجود آمد. فضای جنگی بە رزم مشترک از طریق صندوق‌های رأی گیری برای تعیین سرنوشت مشترک همە مردمان ایران از طرفی، و مردمان کورد و تورک از طرفی دیگر بود.

در این خطەی ایران، تفاهم بیش از ٣٠ سال قبل، حکومت‌‌های محلی آذربایجان و کوردستان در قالبی نو “تداعی” شدە بود. زندە یاد دکتر قاسملو، با رأی بسیار بالای دو خلق مبارز و خواهان زندگی مسالمت آمیز و هم سرنوشت، میتوانست منشأ خدمات بزرگ نە تنها برای این دو ملت، بلکە برای همەی ملل موجود در ایران باشد.

بر این فرض کە رفتن دکتر قاسملو بە مجلس خبرگان قانون اساسی و تحمل پذیری حاکمیت، فضایی میتوانست شکل بگیرد، کە فراکسیونی قوی، علیە ولایت فقیه، کە خارج از چارچوب پیش نویس قانون اساسی بود، بوجود بیاید. آن فراکسیون بە کمک نمایندگان خلق‌های غیرە فارس، از جملە نمایندگان حزب خلق مسلمان در آذربایجان شرقی، نمایندگان فارس‌‌های، ولایت فقیە نخواە، از نهضت آزادی و آقای طالقانی گرفتە، تا آقای بنی‌صدر و همفکرانش، طرفداران مجاهدین خلق، مانند دکتر گلزادە غفوری و دیگران، راهکارهای مفید بوجود می‌آمدند.

این فضا، شوک عجیبی بە جنگ طلبان و تفرقە افکنان وارد کرد. حسنی- ظهیرنژاد و همفکران و هم رفتارانشان این خواست واقعی این دو ملت را، متأسفانە برنتابیدند. درفکر ترفندە توطئە و جنگ بودند. با شگفتی، این بار جنگ سر از پاوە در آورد!!!؟؟؟

مصطفا چمران، عضو جبهەی ملی تحصیل کردە در آمریکا، و گروە کوچکی از همفکرانش بلای جان و مال و زندگی در آرامش مردم  در کوردستان شدند. مردمی کە خواهان آزادی و حقوق ملی با تفاهم و از راە انتخابات، اعتباری صدها هزار نفری و چشم انتظار میلیونی ایجاد کردە بود. آن نمایندەی انتخابی آنها می‌توانست با استدلالهای خود در مجلس خبرگان قانون اساسی و لابیگری در آن، مسیری دیگری از تاریخ این ملل تازە انقلاب کردە، برعلیە “دیکتاتوری مدرن شاە”، بە تعبیر خود زندە یاد دکتر قاسملو، را با هم رقم زنند، کە دچار”آفت” ولایت فقیه، نشویم.

جنگ طلبان آنزمان، کە “آتش بە اختیاران امروزی” بودند، در عرض دو هفتە با فرماندهی چمران، قصەی دور از واقعیت “سر بریدن نظامیان و دیگران” از سوی پیشمرگان محبوب مردم کورد، کە آخوند حسنی انسان کش، کورد کش و فرزند بە کشتن دادە هم ٢٣ سال پس از جنگ ناخواستە و تحمیلی نقدە در مصاحبە با کیهان شمارە،١٧٦١٦، شنبە ١٧ اسفند، ١٣٨١ انجام دادە بود، از همان سناریوی ساختگی سخن گفتە بود. قضیەی “سر بریدن” در کوردستان – همانند فاجعەی آتش زدن سینما رکس آبادان و وارونە جلوە دادن آن بود-  برای ایجاد فضایی جنگی فراگیر و حملەی سراسری بە شرق کوردستان (ایران) بود.

در نتیجە در ٢٧ مرداد ١٣٥٨، آیت‌اللە خمینی در سخنرانی کە برای اعضای منتخب مجلس قانون اساسی – کە شاید همە هم منتخب واقعی نبودند و با تقلب آنجا بودند- دستور حملە بە کوردستان را داد، خود را فرماندەی کل قوا قلمداد نمود، کە بەتعبیر مذهبی فرمان اجرای شیوە جهادی را نیز صادر کرد!!!؟؟؟

حزب دموکرات کوردستان (ایران) را “منحلە” اعلام نمود و بە دکتور قاسملوی منتخب مردمان یک استان، “ناسزا” گفت. !!!!؟؟؟ فردای آنروز، قوای تا دندان مسلح ارتش، سپاە و بسیج جدید، از راە زمین و هوا بە کوردستان حملە کردند. جنگ برای بار سوم در ابعاد خیلی گستردە، آغاز شد.

فضای انتخابات، مسالمت و پر از تفاهم کە آخوند حسنی و دارودستەی او را کە “مجاهدین” قلابی بودند، بە حاشیە راندە بود و نوبت بە دفاع از رأی مردمان ایران، برای تصویب قانون اساسی جدید، کە پیش نویس آن آمادە شدە بود کە  در آن، جمهوریت با رأی مردمان ایران در رأس همەی امور بود، ” حقوق کاملا مساوی اقوام از قبیل، فارس، تورک، کورد، عرب، بلوچ، تورکمن و نظایر اینها” برسمیت شناختەشدە بود. اشارەای هم بە  ولایت فقیه نشدە بود.

فضایی جنگی و جنگ در کوردستان، برای قربانی کردن  پیش نویس قانون اساسی و آوردن قانون اساسی دیگر، روحانیت خواە، شیعە خواە، و ولایت فقیە مدار خود، اولین کودتا بود کە در ٢٨ مرداد ١٣٥٨ شروع شد، کە ٢٨ مرداد ١٣٣٢ را تداعی می‌کرد. فاجعەی سینما رکس آبادان هم در سال ١٣٥٧ درهمان شب، انجام گرفت.

حسن حاتمی

٥/٣/٢٠٢١